(قسمت 2 )جرات یا حقیقت و مرگ💔؟7
رفتم دم اتاق عمل اهههههههههههههههههه چقد طولانیه یه پسره اومد سمت میبل لپاش سرخ شد🤨🤨😚😚 میبل هم که ببعد از یه عالمه شکست عشقی زیاد طرف پسرا نمیرفت خیلی حال و حوصله نداش پسره گف:سلام خوبین>شما از فامیلاتون کسی الان مرده؟ میبل قاطی کرد:ببخشید؟؟؟؟؟؟//درحال مرگ ؟؟؟؟؟؟؟ شما چیکاره این؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟😡😡😡 گف:بخشید آروم باشین 😳😳😳 میبل رف نشست پسره هم رفت کنارش🙄🙄 میبل بلند شد رفت دستشویی زنونه😂😁 پسره تا دم درش تونست بره میبل اومد بیرون اونم همراش رف میبل گف:شما داری منو دنبال میکین؟🤨🤨🤨🤨 گف:نه اصلا میبل:پس دم دستشویی زنونه چه غلطی میکری؟🤨🤨🤨🤨😡 پسره چیزی نگف رفت یه بطری آب اناناس گرف با یه عالمه لیوان تو یه یک لیوان به من آب اناناس داد اول شک کردم کیله یا سمیه بعد دیدم تازه بستشو باز کرد داد دستم😶😶 یهذره خوردم معمولی بود پس نمیمیرم😏 ِیکی هم به استن. یه لیوان پر کرد به میبل داد میبل :نه من نمیخورم پسر:بخورین خوبه میبل نمیخورم پسر :یه ذره بخورین میبل :دهنتو ببند نمیخورم دیگه اه😡😡😡😡😡😡😡 پسر:اسم من استیوه و شما؟ میبل آروم شد:میبلم پسره:خوشبختم خانم میبلم😘😘 میبل:اسمم میبله پسره:آهان ببخشید خانم میبله میبل:عقب مونده اسم من:میبل است عجب خنگی هستی پسر سرخید میبل:خوبه منم استیوه صدات کنم خنگول و ابمیورو پاشید تو صورت پسره پسره گف:ممممممممممم مزه آناناس میدههههههه میب:خیلی خل و چلی خب آناناسه دیع😅😅😅😅 هردوشون خندیدن تا اینکهو.......................................................
۲.۸k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.