دنیای دیگر پارت ۵
دازای :دنیای دیگه ای ! دنیایی موازی و عجیب!
فوکوزاوا: دازای-سان اگر میشه ادامه بده و بیشتر توضیح بدید
دازای: حتما ! آیومی مشکلاتی مثل فشار درسی و استرس و افسردگی بعد از اینکه هم دوست صمیمیش و هم کسی که دوستش داشت ولش کرد گرفت مادر ما بشدت مهربون هست ولی اون زمانی سختگیر بود و آیومی از نظر داد هایی که مادر میزد تحت فشار قرار گرفت ولی به ما در مورد فشار درسی و افسردگی نگفت و ما نمیدونستیم، اون یک روز پیش من اومد و گفت که به دنیای جدیدی میتونه بره من گفتم شاید بخاطر فشار درسه پس اون رو به مدت ۱ سال به مدرسه نفرستادیم و من اون رو آوردم به پیش خودم من اون موقع ۱۶سالم بود و آیومی ۱۲
چویا :اون موقع هنوز داخل مافیا نیومده بودی؟
دازای :چرا بودم اون رو تا تولد ۱۳
سالگیش و تولد خودم که شدم ۱۷سال پیش خودم نگه داشتم اما...
آکوتاگاوا و کونیکیدا:اما چی دازای-سان؟ ؟؟
دازای گذاشت تا سوال آکوتاگاوا علامت سوال بمونه : اون هنوز در مورد اون دنیا حرف میزد و بهم در موردشون توضیح هم داد ! بخاطر موهبت تلپورتی که اون داشت وقتی اومد پیشم تا ۱ سال که همون ۱۳سالگیش هست مامور مخفی مافیا شد و به همراه رانپو -سان کار کرد و باهم اطلاعات رد وبدل میکردند، فقط موری سان و من و رانپو خبر داشتیم ولی موری_سان اون رو با کلاه گیس و لنز دید گفت نمیخواد کسی چیزی بدونه واقعا متوجه نشدم چرا ولی الان فهمیدم...!🙁 من به نظرش احترام گذاشتم و چیزی نگفتم بهش
آتسوشی: بیشتر توضیح میدید ؟ منظورم اون دنیا است
کونیکیدا:چه اتفاقی برای خواهرت اوفتاد؟
دازای : اون دنیا....
وقتی خواست حرف بزنه که رانپو وارد اتاق شد اجازه گرفت سلام کرد و گفت: ممکن هست باور نکنید ولی جلسه از ساعت ۷ و نیم تا ۱۴ و نیم ادامه داشت شما ۷ ساعت دارید حرف میزنید ! من و تانیزاکی-سان غذا درست کردیم
رانپو غذا رو به دازای میده و میره
دازای غذا هارو میزاره جلو تعارف میکنه و نیشه:باورم نمیشه ۷ ساعت داریم حرف میزنیم! بفرمایید من هم حرف میزنم و هم میخورم
همه میان جلو و شروع به غذا خوردن میکنند
دازای:اون دنیا دنیایی هست که با مردم این دنیا فرق هایی دارند حالا چه از نظر بدن ، جنسیت ، اخلاق و قد با دنیای ما فرق دارن اون گفت تنها نسخه از من خودش هستم یعنی اون نسخه ی دنیای موازی منه وقتی من ۱۸ سالم شد داخل صندوق پست یک نامه دیدم فهمیدم که مال آیومی هست متن نامش این بود :
_____________________________________
آلا نیکنام (فامیل فارسی بهتر کسی میدونست بگه شاید عوض کردم)
سلام داداش بزرگه خوبی؟
فوکوزاوا: دازای-سان اگر میشه ادامه بده و بیشتر توضیح بدید
دازای: حتما ! آیومی مشکلاتی مثل فشار درسی و استرس و افسردگی بعد از اینکه هم دوست صمیمیش و هم کسی که دوستش داشت ولش کرد گرفت مادر ما بشدت مهربون هست ولی اون زمانی سختگیر بود و آیومی از نظر داد هایی که مادر میزد تحت فشار قرار گرفت ولی به ما در مورد فشار درسی و افسردگی نگفت و ما نمیدونستیم، اون یک روز پیش من اومد و گفت که به دنیای جدیدی میتونه بره من گفتم شاید بخاطر فشار درسه پس اون رو به مدت ۱ سال به مدرسه نفرستادیم و من اون رو آوردم به پیش خودم من اون موقع ۱۶سالم بود و آیومی ۱۲
چویا :اون موقع هنوز داخل مافیا نیومده بودی؟
دازای :چرا بودم اون رو تا تولد ۱۳
سالگیش و تولد خودم که شدم ۱۷سال پیش خودم نگه داشتم اما...
آکوتاگاوا و کونیکیدا:اما چی دازای-سان؟ ؟؟
دازای گذاشت تا سوال آکوتاگاوا علامت سوال بمونه : اون هنوز در مورد اون دنیا حرف میزد و بهم در موردشون توضیح هم داد ! بخاطر موهبت تلپورتی که اون داشت وقتی اومد پیشم تا ۱ سال که همون ۱۳سالگیش هست مامور مخفی مافیا شد و به همراه رانپو -سان کار کرد و باهم اطلاعات رد وبدل میکردند، فقط موری سان و من و رانپو خبر داشتیم ولی موری_سان اون رو با کلاه گیس و لنز دید گفت نمیخواد کسی چیزی بدونه واقعا متوجه نشدم چرا ولی الان فهمیدم...!🙁 من به نظرش احترام گذاشتم و چیزی نگفتم بهش
آتسوشی: بیشتر توضیح میدید ؟ منظورم اون دنیا است
کونیکیدا:چه اتفاقی برای خواهرت اوفتاد؟
دازای : اون دنیا....
وقتی خواست حرف بزنه که رانپو وارد اتاق شد اجازه گرفت سلام کرد و گفت: ممکن هست باور نکنید ولی جلسه از ساعت ۷ و نیم تا ۱۴ و نیم ادامه داشت شما ۷ ساعت دارید حرف میزنید ! من و تانیزاکی-سان غذا درست کردیم
رانپو غذا رو به دازای میده و میره
دازای غذا هارو میزاره جلو تعارف میکنه و نیشه:باورم نمیشه ۷ ساعت داریم حرف میزنیم! بفرمایید من هم حرف میزنم و هم میخورم
همه میان جلو و شروع به غذا خوردن میکنند
دازای:اون دنیا دنیایی هست که با مردم این دنیا فرق هایی دارند حالا چه از نظر بدن ، جنسیت ، اخلاق و قد با دنیای ما فرق دارن اون گفت تنها نسخه از من خودش هستم یعنی اون نسخه ی دنیای موازی منه وقتی من ۱۸ سالم شد داخل صندوق پست یک نامه دیدم فهمیدم که مال آیومی هست متن نامش این بود :
_____________________________________
آلا نیکنام (فامیل فارسی بهتر کسی میدونست بگه شاید عوض کردم)
سلام داداش بزرگه خوبی؟
- ۱.۷k
- ۱۴ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط