Part 1
ا/ت: داشتم حاضر میشدم که گوشیم زنگ خورد دیدم یوناعه گوشیو برداشتم
یونا:کجایی دیگه زود باش دختر منتظرتیم پایین
ا/ت:عااااآ الان میام اومدم اومدم{استایل ا/ت رو میزارم}
یونا:باش پس بیا
1 ساعت بعد
ا/ت: تو راه بودیم که دیدم ساعت 15:59دقیقس
یادم افتاد کع باید زود برسم قبل از اینکه ساعت چهار بشه
ا/ت:سومییییی گازوووو بگیررررر
یونا:چیشده دختر مگه عجله داری؟
ا/ت:باید قبل ساعت چهار خونه باشم مگ نه عاقبت خوبی نداره واسم
یونا:آها الان فهمیدم!منظورت همونه آره؟
ا/ت:آره آره(با داد)
یونا:باش بابا آروم تر دنیا که به آخر نرسیده(سومی بدبخت درحال روندن ماشین)
ا/ت:مرسی بچه ها آخر هفته میبینمتون دوستون دارم(بوس)
داشتم با آسانسور میرفتم بالا که دیدم گوشیم زنگ خود جونگ کوک بود
جی کی:مگه قرار نبود زود بیای خونه ها؟
ا/ت:بخدا تو ترافیک بودیم الان تو اسانسورم
جی کی:زود باش پس و گوشیو قطع کرد
ا/ت:ینی قراره تنبیهم کنه؟یا اذیتم میکنه؟یا.....ولش کن به خدت انرژی بده(تو ذهنش داره میگه مثلا)
......
ادامه پارت بعدی
یونا:کجایی دیگه زود باش دختر منتظرتیم پایین
ا/ت:عااااآ الان میام اومدم اومدم{استایل ا/ت رو میزارم}
یونا:باش پس بیا
1 ساعت بعد
ا/ت: تو راه بودیم که دیدم ساعت 15:59دقیقس
یادم افتاد کع باید زود برسم قبل از اینکه ساعت چهار بشه
ا/ت:سومییییی گازوووو بگیررررر
یونا:چیشده دختر مگه عجله داری؟
ا/ت:باید قبل ساعت چهار خونه باشم مگ نه عاقبت خوبی نداره واسم
یونا:آها الان فهمیدم!منظورت همونه آره؟
ا/ت:آره آره(با داد)
یونا:باش بابا آروم تر دنیا که به آخر نرسیده(سومی بدبخت درحال روندن ماشین)
ا/ت:مرسی بچه ها آخر هفته میبینمتون دوستون دارم(بوس)
داشتم با آسانسور میرفتم بالا که دیدم گوشیم زنگ خود جونگ کوک بود
جی کی:مگه قرار نبود زود بیای خونه ها؟
ا/ت:بخدا تو ترافیک بودیم الان تو اسانسورم
جی کی:زود باش پس و گوشیو قطع کرد
ا/ت:ینی قراره تنبیهم کنه؟یا اذیتم میکنه؟یا.....ولش کن به خدت انرژی بده(تو ذهنش داره میگه مثلا)
......
ادامه پارت بعدی
۳.۵k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.