ویوی جونگ کوک

𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲'
𝘀𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻:𝟮
𝗣𝗮𝗿𝘁:𝟲
ویوی جونگ کوک:

باد سردی از پنجره‌ی شکسته می‌وزید
پرونده‌ها روی میز پخش بودن
عکس‌ها، رد خون، یه اسم تکراری: مین‌هو
همه فکرم مین هو بود یعنی از پشت بهم خنجر زده؟ یاچیز دیگه ایه واسه همین رفتم دنبال این پرونده ی اشغال
و اینکه از ات دور بودم بیشتر منو زجر میداد
نمیتونستم اونم وارد این بازی مسخره کنم پس ازش فاصله گرفتم.از عشقم از بچه مون
..
رفتم سراغ آخرین سرنخی که هوانگ‌مین برام فرستاده بود
یه آدرس، یه انبار متروکه، بیرون شهر
جایی که گفته بودن آخرین بار مین‌هو اونجا دیده شده

سلاحم رو برداشتم
سوار ماشین شدم
و آدرسو دنبال کردم
من مافیایی بودم که حالا تبدیل به کاراگاه شده بود باید دنبال جواب میگشتم مین هو این کارو کرده یا نه...
وارد انبار شدم
بوی خاک و فلز زنگ‌زده
صدای قطره‌های آب از سقف
و یه سایه که تکون خورد

+ مین‌هو؟

سایه برگشت
ولی اون نبود
یه مرد دیگه بود، با ماسک

~ دنبال چی می‌گردی، جئون کای؟

+ حقیقت

~ حقیقت همیشه درد داره اینو خوب میدونی

+میدونم ولی من یاید حقیقتو بدونم

مرد خندید
یه پاکت انداخت سمتم
داخلش یه فلش بود
و یه یادداشت

«اگه دنبال منی، باید از همه‌چی بگذری. حتی از اونایی که دوستشون داری.»

دستم لرزید
ات

+ مین‌هو پشت این قضیه‌ست، مگه نه؟

مرد سکوت کرد
بعد آروم گفت:

~ خودت چی فکر میکنی ؟
تفنگمو گرفتم سمتش
+بهش بگو میکشمش بگو اگه اون مین هو باشه زندش نمیزارم
~اوهه خشن نشو جئون کای تو خیلی ضعیف شدی و همش به خاطره اون دختره ج*ندس
چشمام اتیشی شد
+تو کی هستی که همچین گ*وهی میخوری
تفنگو رو به قلبش گرفتم و شلیک کردم
ولی اصلا چیزیش نشد و شروع به خندیدن کرد
~جئون تو از ما نیستی تو باید از بین مافیاها حذف شی
و رفت
زانو هام شل شد و روی زمین افتادم
هوانگ مین سریع اومد و بلندم کرد
بارون گرفته بود
فلش رو محکم توی جیبم گذاشتم
و فقط یه چیز تو ذهنم بود:

اگه مین هو پشت تموم این قضایا باشه خودم با دستای خودم خفش میکنم