پارت(۱۰)
پارت(۱۰)
که داد زدم
¶جییییمییییینننن
_هاااا چته چرا داد میزنی
¶خب هرکاری کردم گوش بهم ندادی
_خب بنال چیکار داری؟
¶ببین عصبی یا ناراحت یا شایدم هیجان زده نشو اوک؟
_چرا چی شده فرار کرده ربط داره به ا/ت؟
¶نه من و ا/ت ازدواج کردیم
_همین......چیییییییییی؟؟؟؟؟چندوقته؟به بندش دستم زدی به عنوان شوهرش؟زدیش؟کار ازش کشیدی ؟به ناچار زنت شد؟اذیتش کرد؟بهش دروغ گفتی؟
¶بابا اعععععععع ساکت باش همشون جوابش نه
چرا دارم به جیمین دروغ میگم من موقعی که زن و شوهر بودیم خیلی زدمش ولی اگر بگم آره که خودشو میکشه نمیبینی چه هیجانی
داره
¶اوک من دیگه میرم
_کجا خوشگله؟بیا بشین برادر زنت یادت بده اصول زن داری را
¶ممنون احتیاجی ندارم
_چی..چی احتیاج ندارم باید داشته باشی
فکر کنم از ساعت ۶عصر که رفتم اونجا تا ساعت۲ شب باهام حرف زد داشتم دیوانه میشدم میخواستم گردنشو بگیرم خفش کنم
که بالاخره بیخیالم شد گفت
_داداش من دیگه باید برم زنم منتظرمه یک روز دیگه میام بقیه ی اصول زن داری رو بهت یاد میدم پس اینارو یک جا تا یادته یادداشت کن تا بخونیشون و بتونی شوهر خوبی باشی منم میرم بقیه شونم بعدن بهت میگم بایییی
¶باشه حتما بای برو منتظرته
هوففففففف تحملش دیگه داشت خیلی سخت میشد پا شدم رفتم تو ماشین اومدم تو خونه دیدم هیچکس نیست همینطور بیخیال داشتم میرفتم سمت پله ها که ا/ت پرید تو بغلم
+سلامممممم
¶سلام
+میگم ددی
¶ههه چرا امشب اینقدر دختر خوبی شدی
+اذیتم نکن دیگههه اصلا نمیخوام
از بغلم اومدم بیرون دوید از پله ها رفت بالا
ای خدا من از دست این چکار کنم فهمیدم قهر کرده رفتم بالا دیدم رو تخت پتو رو هم کشیده روش
¶بیا قهر نکن
+نمیخوامممممم یک بار باهام درست رفتار نکردی الانم میخوای منو ببری بزنی
¶نه نمیزنمت بیا قهر نکن
+نمیخوام
هر چقدر معذرت خواهی کردم آشتی نکرد رفتم بیرون براش بستنی و شکلات خریدم رفتم بهش دادم سریع مثل جت نشست تو تو تخت از من گرفتشون و همینطور که میخورد گفت
+هنوزم قهرما فقط اینارو دارم میخورم
بغلش کردم
+آشتیم
بعد از اینکه خوردشون بغلم کرد دو تایی رو تخت خوابیدیم که نصف شب یهو یک صدایی از پایین اومد درو باز کردم رفتم پایین دیدم.............
........................
خب بچه ها اینم از این پارت
امیدوارم خوشتون اومده باشه
شرایط:(دیگه خیلی مهربون نیستم)
لایک:۲۰
کامنت:۱۵
که داد زدم
¶جییییمییییینننن
_هاااا چته چرا داد میزنی
¶خب هرکاری کردم گوش بهم ندادی
_خب بنال چیکار داری؟
¶ببین عصبی یا ناراحت یا شایدم هیجان زده نشو اوک؟
_چرا چی شده فرار کرده ربط داره به ا/ت؟
¶نه من و ا/ت ازدواج کردیم
_همین......چیییییییییی؟؟؟؟؟چندوقته؟به بندش دستم زدی به عنوان شوهرش؟زدیش؟کار ازش کشیدی ؟به ناچار زنت شد؟اذیتش کرد؟بهش دروغ گفتی؟
¶بابا اعععععععع ساکت باش همشون جوابش نه
چرا دارم به جیمین دروغ میگم من موقعی که زن و شوهر بودیم خیلی زدمش ولی اگر بگم آره که خودشو میکشه نمیبینی چه هیجانی
داره
¶اوک من دیگه میرم
_کجا خوشگله؟بیا بشین برادر زنت یادت بده اصول زن داری را
¶ممنون احتیاجی ندارم
_چی..چی احتیاج ندارم باید داشته باشی
فکر کنم از ساعت ۶عصر که رفتم اونجا تا ساعت۲ شب باهام حرف زد داشتم دیوانه میشدم میخواستم گردنشو بگیرم خفش کنم
که بالاخره بیخیالم شد گفت
_داداش من دیگه باید برم زنم منتظرمه یک روز دیگه میام بقیه ی اصول زن داری رو بهت یاد میدم پس اینارو یک جا تا یادته یادداشت کن تا بخونیشون و بتونی شوهر خوبی باشی منم میرم بقیه شونم بعدن بهت میگم بایییی
¶باشه حتما بای برو منتظرته
هوففففففف تحملش دیگه داشت خیلی سخت میشد پا شدم رفتم تو ماشین اومدم تو خونه دیدم هیچکس نیست همینطور بیخیال داشتم میرفتم سمت پله ها که ا/ت پرید تو بغلم
+سلامممممم
¶سلام
+میگم ددی
¶ههه چرا امشب اینقدر دختر خوبی شدی
+اذیتم نکن دیگههه اصلا نمیخوام
از بغلم اومدم بیرون دوید از پله ها رفت بالا
ای خدا من از دست این چکار کنم فهمیدم قهر کرده رفتم بالا دیدم رو تخت پتو رو هم کشیده روش
¶بیا قهر نکن
+نمیخوامممممم یک بار باهام درست رفتار نکردی الانم میخوای منو ببری بزنی
¶نه نمیزنمت بیا قهر نکن
+نمیخوام
هر چقدر معذرت خواهی کردم آشتی نکرد رفتم بیرون براش بستنی و شکلات خریدم رفتم بهش دادم سریع مثل جت نشست تو تو تخت از من گرفتشون و همینطور که میخورد گفت
+هنوزم قهرما فقط اینارو دارم میخورم
بغلش کردم
+آشتیم
بعد از اینکه خوردشون بغلم کرد دو تایی رو تخت خوابیدیم که نصف شب یهو یک صدایی از پایین اومد درو باز کردم رفتم پایین دیدم.............
........................
خب بچه ها اینم از این پارت
امیدوارم خوشتون اومده باشه
شرایط:(دیگه خیلی مهربون نیستم)
لایک:۲۰
کامنت:۱۵
۸.۴k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.