رمان سیرک دیجیتالی پارت ۴

جکس داشت تو راه رو ها قدم میزد که یاد گذشته اش افتاد که به پامنی گفت ما دوست نیستیم. و هی خودش رو اذیت میکرد چرا اینو گفته
پامنی یهو اومد
جکس : خب... نکنه توی دلقک اومدی که دوباره رو اعصابم راه بری؟😁
پامنی: اتفاقا برعکس. اومدم چند تا سوال کنم
جکس ساکت شد اخماش تو هم رفت
جکس روشو برگردوند گفت: چی رو میخوای بدونی؟ بهت که گفتم هیچ چیز جالبی راجب من وجود نداره.
پامنی: چرا همه رو از خودت دور میکنی؟
جکس: منو و دور کردن؟ ** خنده** میدونی یه جورایی کاریه که توش اختصاص دارم. یکی از هنر هامه. چطور؟
پامنی اخم کرد رفت
جکس تو ذهنش: راحت شدم از دستش
جکس میره اتاقش و عکس خودشو و ریبیت رو میبینه که دستشون دو تایی بستنی یا میلک شیک بوده و لبخند داشتن و عکس گرفته بودن
اینو یادش میاد:
ریبیت: امروز روز خوبیه هم واسه رو مخ بقیه رفتن و حس جنون دادن بهشون و هم واسه خوش گذرونی! مطمینا کین بیکار میذاره مارو و اینکه... به امید آزادی!
کافمو: آره آزادی
جکس : آره!
و ظرف بستنی هاشون رو میزنن بهم
کین ظاهر نیشه: نمیخواین عکس بندازین ؟
ریبیت و کافمو و جکس قبول کرده بودن و شد حاصلش این عکسه
جکس : بسه دیگه! دارم دیوونه میشم!
عکس هارو بازم برعکس میکنه
راگاتا در میزنه.
جکس: کیه؟
راگاتا: میخواستم بگم ماجراجویی جدید داره شروع میشه.. نمیای؟
** ادامه رو هم میذارم**
دیدگاه ها (۷)

رمان سیرک دیجیتالی پارت ۳

ترکیب اریکا با زوبل و کینگر و جکس

رمان سیرک دیجیتالی

دوستان من کمیک رو رمان کردم. بخونید نظر بدید

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط