کاش یه روزی بود مث سیزده بدر

کاش یه روزی بود مث سیزده بدر!!
ادما میرفتن و همه ی غصه ها و دلتنگیاشونو بدر میکردن ...
مثلا یه روزی مشخص میکردن به اسم غم بدر...!! یا دلتنگی بدر!!
بعدش غصه ها و نداشته ها و دلتنگیا رو میذاشتن رو کاپوت ماشینا... !!
چقد واس بعضیا زیاد بود... !! کلی جریمه میشدن به خاطر اضافه بار!!!
بعد میرفتی توی بیابون جایی میگفتی:
غصه ها و دلتنگیای عزیز!!
بفرمایید پایین....!!
کوله بار زندگیمون خیلی سنگین شده.. اومدیم غصه بدر.. !!
خیلی شیک و تر و تمیز ؛ برمیگشتی رو به خونه... بدون غصه... بدون دلتنگی... بدون غم...
من اگه توی موسسه ی ژئو فیزیک تهران بودم و تقویم مینوشتم ؛ حتما حتما یه روزی رو مشخص میکردم با این اسم:

غم بی پدری بدر!!!

#ماهک_نوشت
دیدگاه ها (۵)

در یک مهمانی٬یک خیابان٬یا حتی یک مغازه٬چرا بر حسبِ اتفاقما ج...

در کوچه های# دلم ” مشکوک. قدم نزن...

دل دل نکن ! بیا که زمان دیر می شود ...امروز شنبه استوسرآغازع...

حوصلــه ی خواندن ندارمنوشتـن هم ندارماین همـهدلتنـگــےدیگر ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط