و خدا می داند،باران که می بارد
و خدا می داند،باران که می بارد
پشتِ هر کدام از این پنجره ها
در این خانه هایِ پر از سکـوت
چه بُغض های تلخی می شکند..!
چه ناله ها به آسمان می رود ..!
شانه هایی که می لرزند
آغوش هایی که خالیست ..
و آنی که باید نیست
تا دلِ بی تاب و بیقرار را ، رام و آرام کند.
اَمان از عـــشق
اَمان از روزهایِ بارانی
که حساب و کتابِ دل را بهم مےریزد...
دلنوشته...
پشتِ هر کدام از این پنجره ها
در این خانه هایِ پر از سکـوت
چه بُغض های تلخی می شکند..!
چه ناله ها به آسمان می رود ..!
شانه هایی که می لرزند
آغوش هایی که خالیست ..
و آنی که باید نیست
تا دلِ بی تاب و بیقرار را ، رام و آرام کند.
اَمان از عـــشق
اَمان از روزهایِ بارانی
که حساب و کتابِ دل را بهم مےریزد...
دلنوشته...
۵.۲k
۲۸ آذر ۱۴۰۱