پارت ۱۸ دشت باز

یونگی : ات تو همینجا بمون من بیام دیگه هم ناراحت نباش هما جی درست میشه ( ادمین : ای کاش همین جمله رو کسی بهم میگفت هعی با یه کار ریدم به زندگی ام )

یونگی راه افتاد و به سالن که رسید با قیافه تماما پوکر وارد شد
همون لحظه عمه و درختر عمه اش را دید

تعظیم کوتاهی کرد

بانو مین : بشین ( پوکر ) برای هفته بعد. عروسی گرفته میشه. تا هفته بعد باهم اشنا شین هالا برو

یونگی از در اتاق رفت. و مشتش رو گره کرد. و کوبوند به. دیوار جلوش
دستش خونی شد
همون لحظه ات اومد
ات : چیکار کردی ( استرسی ) اوه خدای من. دنبالم بیا
ات دست یونگی رو گرفت و برد او اتاقش
جعبه ای رو از زیر تختش اورد و. شروع کرد بلند پیچیدن دور دست یونگی وقتی تمام شد ات دستاش رو به معنی بقل باز کرد و لبخند غمگینی زد
یونگی همونجوری تو بغل ات افتاد.
همیشه یونگی بوی ات و صداش رو دوس داشت. بوی گل رز میداد
بوی دشت گل بوی خنکی ارامش.
یونگی : برام اهنگ بخون ( اروم )
ات : نمیشه ( خجالت )
یونگی : خواهش
ات : باشه( خنده ریز )
ات شروع کرد به خوندن اهنگ (
اهنگ مورد علاقمه ) ( Koop - Island blues)
یونگی اروم اشک میریخت در حدی که ات متوجه نشه چند دقیقه گذشت
وقتی از اتاق بیرون اومدن

مامان ات جلوشون ظاهر شد و یه سیلی به ات زد( ادمین : کصکش )
بانو مین : من تورو به عنوان دخترمون انتخاب کردم و هالا این دختر تبدیل به جنده شده. از الان ات. خدمتکار باغ هستی. از اتاق و لباس های خوب هم خبری نی
یونگی : مادر
بانو مین : خفه
و بانو مین رفت
ات بغضش گرفت یونگی دستش رو گرفت و لبخندی زد
یونگی : اشکال نداره ( لبخند )
سلنا : مزاحم نمیشم ( دستبه سینه و پوزخند خند )
یونگی کلافه دستی تو موهاش کشید
یونگی : چی میخوای
سلنا اومد نزدیک ات: سلام من سلنا همسر آینده یونگی هستم ترجیحا ازش فاصله بگیر
ات تعجب کرده بود
یونگی آمد جلو ات و روبه سلنا کرد
یونگی: سلنا اگه ببینم سمت ات اومدی همچین میزنمت که. ندونی از کی خوردی
سلنا ترسید و رفت


اگه پارت ۲۹ دیر شد حلالیت
دیدگاه ها (۴)

پارت ۱۹ دشت باز

پارت ۲۰ دشت باز

پارت ۱۷ دشت باز

جیمین فیک زندگی پارت ۳۹#

پارت ۱۶۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط