گل شمعدانی من
گل شمعدانی من
به نوازشگری دست تو
عادت داشت
این گل ظریف
سرا پا احساس
غیر آب و آفتاب
بوسه های لب تو را
کم داشت
گل شمعدانی من
سالها در انتظار تو
بر لب پنجره
تا غروب
حسرت نوازش داشت
این گل مغموم
از کفشدوزک ها
نشانی تو را می پرسید
و شباهنگام
با جیر جیرک ها
یک صدا تو را می خواند
کاش بودی و می دیدی
که چگونه
گل شمعدانی من
زیر رگبار نبودنت
ز پای افتاد ...
به نوازشگری دست تو
عادت داشت
این گل ظریف
سرا پا احساس
غیر آب و آفتاب
بوسه های لب تو را
کم داشت
گل شمعدانی من
سالها در انتظار تو
بر لب پنجره
تا غروب
حسرت نوازش داشت
این گل مغموم
از کفشدوزک ها
نشانی تو را می پرسید
و شباهنگام
با جیر جیرک ها
یک صدا تو را می خواند
کاش بودی و می دیدی
که چگونه
گل شمعدانی من
زیر رگبار نبودنت
ز پای افتاد ...
۱۴.۳k
۱۸ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.