گل شمعدانی من

گل شمعدانی من

به نوازشگری دست تو

عادت داشت

این گل ظریف

سرا پا احساس

غیر آب و آفتاب

بوسه های لب تو را

کم داشت

گل شمعدانی من

سالها در انتظار تو

بر لب پنجره

تا غروب

حسرت نوازش داشت

این گل مغموم

از کفشدوزک ها

نشانی تو را می پرسید

و شباهنگام

با جیر جیرک ها

یک صدا تو را می خواند

کاش بودی و می دیدی

که چگونه

گل شمعدانی من

زیر رگبار نبودنت

ز پای افتاد ...
دیدگاه ها (۳)

روز آشنایی من و تو ...تو همیشه بهترین بودی و برای من بهترین ...

وقتی کاری انجام نمی شه ، شاید خیری توش هست ، صبر کن وقتی مشک...

کاش می شدتمامِ آدم های غمگین و تنهایِ جهان رادر آغوش کشید،بر...

مردها...گاهی همه ی عشقشان در نگاهشان خلاصه می شود.بگذار مطمئ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط