اوکی اینم پارت دومش
اوکی اینم پارت دومش
________________________
از اتاق که با مایکی اومدی بیرون دیدی همه اونجان و دارن کاغذ رنگی وصل میکنن بادکنک باد میکنن کیک درست میکنن و کلا کارای تولد رو انجام میدن
اِما:ایزانا تو تروخدا دست نزن هینا_چان میشه حواست به کیک باشه هاکّای_سان شماهم لطفا برو کمک هینا_چان
اینوپی:آکانه یه لحظه بیااا
دراکن:اینوپی دو دقه خواهرتو ول کن بیا این بادکنکارو باد کن
با دیدن همشون که داشتن باهم همکاری میکردن ولی قبلن سر همه چی باهم دشمنی داشتن لبخندی زدی و از بغل مانجیرو اومدی پایین و رفتی پیش باجی و چیفویو
تاکه میچی:مینا یکی به میتسویا_کون و پاه_چین_سان زنگ بزنه ببینیم کجائن
ایزانا:تمه خودت دست نداری-_-
مایکی:اوی ایزانا ببند اون دهنتو
ا/ت:بس کنین من زنگ میزنم
اِما اومد طرفت و گفت:مرسی اومدی کمک خدایی کنترل کردن این دوتا مثل کنترل کردن گربه ی چیفویو با یک هاپوی کوچولوئه
با تک خنده ای شماره رو گرفتی و گفتی:آره فقط کودوم پیشی ئه و کودوم هاپو کوچولو؟
اِما هم خندید و رفت کنار آکانه و هینا
پاه_چین:بلهه؟
ا/ت:اوه.کنیچیوا پاه_چین_سان
گومن شما کجایین الان؟
پاه_چین:جلوی در خونه
ا/ت:نانییییییییییییییی ولی هنوز کار ما تموم نشدهههه
پاه_چین:من نمیدونم دیگه.میتسویا بیشتر ازین شک میکرد مجبور شدم حالا درو میزنی؟
سریع روتو کردی بهشون و داد زدی
ا/ت:میناااااااا پاه_چین و میتسویا جلوی درن
در این موقعیت اینجوری بود که
باجی دستش یه سطل رنگ مشکی بود و داشت میریخت روی کاغذ رنگی های قرمز و سبز
چیفویو داشت سعی میکرد رنگارو از باجی بگیره
کازوتورا داشت با کوکو و اینوپی بادکنکارو باد میکردن ایزانا داشت با اِما کل کل میکردن
هینا هاکای و آکانه داشتن کیک رو تزیین میکردن
ران و ریندو هم که عین خیالشون نبود و داشتن باهم حرف میزدن-_-(این دوتا رو کلا بیخیال شین هیچی کمک نکردن نمیدونم الان اینجا چیکار میکنن)
مایکی هم دورایاکی میخورد
میتسویا و پاه هم پشت در بودن نمیدونستی چیکار کنی و فقط درو باز کردی تند تند با اِما و آکانه و هینا (هم فقط شما دخترای جمع دست به کمک بودین البته بعدش واکاسا هم اومد کمکتون چه خوبه بچه♡)
چهارنفری همه چی رو مرتب کردین و همونجا میتسویا و پاه اومدن برقارو خاموش کردین شمع های کیک رو روشن کردین و پریدین جلوی در و سوپرازش کردین
و خلاصه کلی خوشگذروندین و اون شب هم به پایان رسید و برای کادو میتسویا یه موتور باب خریدین:)))
____________
اوکی اینم ازین وانشات دو پارتی توکیو ریونجرز #درخواستی
امیدوارم راضی بوده باشی کاوایی
نظرتو حتما برام کامنت کن
________________________
از اتاق که با مایکی اومدی بیرون دیدی همه اونجان و دارن کاغذ رنگی وصل میکنن بادکنک باد میکنن کیک درست میکنن و کلا کارای تولد رو انجام میدن
اِما:ایزانا تو تروخدا دست نزن هینا_چان میشه حواست به کیک باشه هاکّای_سان شماهم لطفا برو کمک هینا_چان
اینوپی:آکانه یه لحظه بیااا
دراکن:اینوپی دو دقه خواهرتو ول کن بیا این بادکنکارو باد کن
با دیدن همشون که داشتن باهم همکاری میکردن ولی قبلن سر همه چی باهم دشمنی داشتن لبخندی زدی و از بغل مانجیرو اومدی پایین و رفتی پیش باجی و چیفویو
تاکه میچی:مینا یکی به میتسویا_کون و پاه_چین_سان زنگ بزنه ببینیم کجائن
ایزانا:تمه خودت دست نداری-_-
مایکی:اوی ایزانا ببند اون دهنتو
ا/ت:بس کنین من زنگ میزنم
اِما اومد طرفت و گفت:مرسی اومدی کمک خدایی کنترل کردن این دوتا مثل کنترل کردن گربه ی چیفویو با یک هاپوی کوچولوئه
با تک خنده ای شماره رو گرفتی و گفتی:آره فقط کودوم پیشی ئه و کودوم هاپو کوچولو؟
اِما هم خندید و رفت کنار آکانه و هینا
پاه_چین:بلهه؟
ا/ت:اوه.کنیچیوا پاه_چین_سان
گومن شما کجایین الان؟
پاه_چین:جلوی در خونه
ا/ت:نانییییییییییییییی ولی هنوز کار ما تموم نشدهههه
پاه_چین:من نمیدونم دیگه.میتسویا بیشتر ازین شک میکرد مجبور شدم حالا درو میزنی؟
سریع روتو کردی بهشون و داد زدی
ا/ت:میناااااااا پاه_چین و میتسویا جلوی درن
در این موقعیت اینجوری بود که
باجی دستش یه سطل رنگ مشکی بود و داشت میریخت روی کاغذ رنگی های قرمز و سبز
چیفویو داشت سعی میکرد رنگارو از باجی بگیره
کازوتورا داشت با کوکو و اینوپی بادکنکارو باد میکردن ایزانا داشت با اِما کل کل میکردن
هینا هاکای و آکانه داشتن کیک رو تزیین میکردن
ران و ریندو هم که عین خیالشون نبود و داشتن باهم حرف میزدن-_-(این دوتا رو کلا بیخیال شین هیچی کمک نکردن نمیدونم الان اینجا چیکار میکنن)
مایکی هم دورایاکی میخورد
میتسویا و پاه هم پشت در بودن نمیدونستی چیکار کنی و فقط درو باز کردی تند تند با اِما و آکانه و هینا (هم فقط شما دخترای جمع دست به کمک بودین البته بعدش واکاسا هم اومد کمکتون چه خوبه بچه♡)
چهارنفری همه چی رو مرتب کردین و همونجا میتسویا و پاه اومدن برقارو خاموش کردین شمع های کیک رو روشن کردین و پریدین جلوی در و سوپرازش کردین
و خلاصه کلی خوشگذروندین و اون شب هم به پایان رسید و برای کادو میتسویا یه موتور باب خریدین:)))
____________
اوکی اینم ازین وانشات دو پارتی توکیو ریونجرز #درخواستی
امیدوارم راضی بوده باشی کاوایی
نظرتو حتما برام کامنت کن
۵.۲k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.