قصه ی عشق غم انگیزنمی فهمیدیم

قصّه ی عشق غم انگیز...نمی فهمیدیم!
وسعت حادثه را نیز نمی فهمیدیم

زرد بودیم همه عمر ، ولی تا گفتند:
علّتِ زردیِ پاییز؟ نمی فهمیدیم!

نه ، نشد غارت "یک دل" بکنیم ، انگاری
ما به اندازه ی چنگیز نمی فهمیدیم!!!
.
سالها دربدرِ درک حقیقت بودیم
" شمس" را گوشه ی "تبریز" نمی فهمیدیم

فرقِ بین هوس و عشق کمی مبهم بود
از دو چشم دغل و هیز نمی فهمیدیم!

ما مترسک شده بودیم وَ چیزی غیر از -
اتّفاق ِ سرِ جالیز نمی فهمیدیم
.
"زندگی قصّه ی تلخیست..." وَ مشکل این بود
قصّه ی تلخ و غم انگیز نمی فهمیدیم..
دیدگاه ها (۹)

من اینجا بس دلم تنگ است !و هر سازی که می بینم بد آهنگ استبیا...

‍ سلام کاملترین ،زیباترین،شیرین ترین، وپرنشاط ترین کلمه،ویکی...

حیفاما من و تو دور از هم می پوسیمغمم از وحشت پوسیدن نیستغمم ...

تـــو مهـربـان بــاش؛ بــگـذار بگـوینـد ســاده اســت و زود م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط