حیف

حیف
اما من و تو
دور از هم می پوسیم
غمم از وحشت پوسیدن نیست
غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است
دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست
از سر این بام
این صحرا
این دریا
پر خواهم زد
خواهم مرد
غم تو این غم شیرین را
با خود خواهم برد ...
دیدگاه ها (۷)

قصّه ی عشق غم انگیز...نمی فهمیدیم!وسعت حادثه را نیز نمی فهمی...

من اینجا بس دلم تنگ است !و هر سازی که می بینم بد آهنگ استبیا...

تـــو مهـربـان بــاش؛ بــگـذار بگـوینـد ســاده اســت و زود م...

صبح می آید، مرا جان می دهدشعرهایم، بوی باران می دهدصبح می آی...

قایقی خواهم ساخت،خواهم انداخت به آب.دور خواهم شد از این خاک ...

تا خدا، یک رگ گردن باقی است...زندگی جاریست...:**))نه تو می م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط