دلنوشته های یک استاد

دلنوشته های یک استاد :







همه با سنگ شکاندند، تو با زخم زبان
گله ای نیست، تو هم زخم به قلبم بنشان


حکم این عشق اگر جوخه اعدام شده
شک مکن ماشه تنهایی من را بچکان


وضع ما مثل دو کشور شده در آتش جنگ
توپ ها عامل جنگند وتشر ترکش آن


دیر یا زود یکی از دو طرف میشکنند
لطفا این قافیه را زود به پایان برسان...
دیدگاه ها (۱)

سلامتی مشتیا نه وحشیاسلامتی دلتنگا نه دلسنگاسلامتی سربازا نه...

یوسف گمگشته از کنعان گریزان می شودکلبه احزان، زیارتگاه یاران...

دلنوشته های یک استاد قاب عکسی کهنه ام در گنجه...پیدا کن مراب...

̈́ق̈́ـ̈́ـ̈́̈́ل̈́ـ̈́ـ̈́م ̈́ب̈́ـ̈́ـ̈́̈́ن̈́ـ̈́ـ̈́وی̑̑ـ̑̑ـ̑س دردم را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط