❄ ️❄ ️❄ ️
❄ ️❄ ️❄ ️
باران...همان اتفاقِ آشنای مشتاق است
همان، صدای دوست داشتنِ مکرر
وَ من
همان محتاجِ بیگانه با عشق
همان آواره ی در مسیرِ هجوم درد.
کاش پیدا شوی
کمی آنطرف تر از رویا
نزدیک به واقعیت ها.
حتی برای یک بار هم که شده
دست مرا بگیری
با من قدم بزنی
قول می دهم عاشقت نشوم
من فقط می خواهم عشق را تجربه کنم
بعد تو ،هر جا که دلت خواست
می توانی بروی...
من هم می گردم یک پنجره پیدا کنم
آشنا با چشم هایم
همدردِ اشک هایم...
وَ بیچاره دلی که
عشق را زیر باران تجربه کند...
باران...همان اتفاقِ آشنای مشتاق است
همان، صدای دوست داشتنِ مکرر
وَ من
همان محتاجِ بیگانه با عشق
همان آواره ی در مسیرِ هجوم درد.
کاش پیدا شوی
کمی آنطرف تر از رویا
نزدیک به واقعیت ها.
حتی برای یک بار هم که شده
دست مرا بگیری
با من قدم بزنی
قول می دهم عاشقت نشوم
من فقط می خواهم عشق را تجربه کنم
بعد تو ،هر جا که دلت خواست
می توانی بروی...
من هم می گردم یک پنجره پیدا کنم
آشنا با چشم هایم
همدردِ اشک هایم...
وَ بیچاره دلی که
عشق را زیر باران تجربه کند...
۱۱۶
۲۴ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.