کار زیادی ازت نمی خواهم

کار زیادی ازت نمی خواهم
همانجا که نشسته ای
چشمهایت را ببند
دستت را به دستم بده
خیال را هم می پذیرد
این پاییز یک قدم زدن از ما
طلب دارد

#امیرعلی_قربانی
#ندا
شعری مشترک با دوستی عزیز
دیدگاه ها (۱)

اول بی مهری هابرگ ریزان عاشقانه هاخزان دوست داشتنمبه فصل کوچ...

‌بریدم از همهبرگرد تا که جان گیرمو از تمام جهان سهم منتو باش...

می ترسم اگردر هوای پاییزیِ خاطره هاقدم بزنم ،،،دوبارهباد بیا...

همه برگ‌هایِ تقویم رابه دنبالِ تو شمرده‌امبرگ‌هایِ سیببرگ‌ها...

رمان ( عمارت ارباب)

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط