از بد روزگار دخترکی نابینا عاشق پسری می شود که او هم دختر

از بد روزگار دخترکی نابینا عاشق پسری می شود که او هم دخترک را با وجود معلولیتش دوست می دارد. دخترک همیشه به پسر می گفت اگه من بینا بودم می فهمیدی که چقدر تو را دوست دارم، اتفاقا فردی پیدا می شود و دو چشم خود را به دخترک نابینا هدیه می کند. بعد از بینا شدن دخترک می بیند که پسر هم نابیناست و او را ترک می کند، پسرک داستان عاشقانه ما در پاسخ به این حرکت دختر به او می گوید برو اما مراقب چشم هایم باش!!!

امیدواریم از این داستان کوتاه عاشقانه ای که بسیار تاثیرگذار هم بود لذت برده باشید.


.
دیدگاه ها (۴)

نکته چیه ?

حدس بزنید نفر اول :50لایک

یه خانواده ی سه نفری بودن یه دختر کوچولو بود با مادر و پدرش ...

اخ جووون بالاخره تموم شد :-)

پاهای برهنه اش را در آب های گرم و آبی دریا فرو بردبه محظ ورو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط