از اون دسته ادمایی بود که بوی موندن میدادن، همونا که میشد
از اون دسته ادمایی بود که بوی موندن میدادن، همونا که میشد از توی چشماشون ستاره چید و با عطر موهاشون عصارهی افتابگردون و شکوفه ی پرتقال های پاییزی رو ساخت. و من کی بودم؟
کسی که خودش رو یکی از خوش شانس ترین موجودات میدونست که تونسته با اون تو یه کهکشان و یک زمانه به دنیا بیاد.
پس بخند و برقص تا غنچه های نبات از خجالت طلایی بودن تو اب بشن. اخه تو انقدر چلوندنی هستی که دلم میخواست تا جایی که میتونستم توی بغلم هضمت کنم، فقط اونجوریه که میتونم اونقدر بهت نزدیک شم که بتونم روح نیلوفری تو رو از بین هاله ی پیچک های بهشتی اویزون از سرت پیدا کنم و ببوسم. میخوام بدونی بهترین منی، همیشه بودی!
پس به با موندنت به شیرین کنندگی روزهام ادامه بده منم قول میدم یه روز برای شبتاب های بازیگوش از داستان چشمات بخونم.
#تکس 😞❤️
کسی که خودش رو یکی از خوش شانس ترین موجودات میدونست که تونسته با اون تو یه کهکشان و یک زمانه به دنیا بیاد.
پس بخند و برقص تا غنچه های نبات از خجالت طلایی بودن تو اب بشن. اخه تو انقدر چلوندنی هستی که دلم میخواست تا جایی که میتونستم توی بغلم هضمت کنم، فقط اونجوریه که میتونم اونقدر بهت نزدیک شم که بتونم روح نیلوفری تو رو از بین هاله ی پیچک های بهشتی اویزون از سرت پیدا کنم و ببوسم. میخوام بدونی بهترین منی، همیشه بودی!
پس به با موندنت به شیرین کنندگی روزهام ادامه بده منم قول میدم یه روز برای شبتاب های بازیگوش از داستان چشمات بخونم.
#تکس 😞❤️
۲۶.۴k
۲۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.