شکلات تخته ای
شکلات تخته ای
پارت ۱۱
از عصبانیت تمام بدنم رو ویبره بود و اون با پوزخند رو مخش داشت من و نگا میکرد
تهیونگ: هه چیشد تا الان که خوب داشتی زر میزدی
ا.ت: درسته تا الان داشتم خوب زر میزدم ولی از الان به بعد عالی زر میزنم
و پام و آوردم بالا و کوبیدم به جای حساسش
ا.ت: هه دم و دستگاهت نابود شد؟ حقته مرتیکه لندهور مگه من اسباب بازیه تو عم
یه دفعه از حالت خم شده در اومد و حمله کرد سمتم که پام و آوردم بالا و از پشت رونم اسلحه ام و در اوردم
تقریبا تمام بدنم و دیده بود اما برای من مهم نبود مهم این بود که جرئت میکنه من و ببوسه لمسم کنه
هیج بی ناموسی حق لمس من و نداره
مبهوت داشت نگام میکرد
انگار باور نمیکنه به خاطر یه بوسه روانی بشم
تهیونگ: یعنی تا حالا هیچ پسری لمست نکرده؟
پوزخندی زد و ادامه داد
تهیونگ: اوه باور نمیکنم
دیگه از حدش گزشته بود دویدم سمتش و یه لگد کوبیدم به شکمش که سرفه ای کرد و چند قدم رفت عقب
با چشمایی که مطمئنم قرمز شده بود داد زدم
ا.ت: تو عوضی چطور جرعت میکنی به من انگ هرزگی بزنی؟بدون اجازه بهم دست بزنی؟
اسلحه رو بالا بردم و خواستم شلیک کنم که یه دفعه یکی اسلحه رو از دستم گرفت
برگشتم و به پشتم نگاه کردم که با یه پسر جذاب که خیلی ام هیکلی بود رو به رو شدم
حمایت کنین من واقعا دیگه دارم از نوشتن سرد میشم تو که داری میخونی یه کامنت ام بزار دیگه
پارت ۱۱
از عصبانیت تمام بدنم رو ویبره بود و اون با پوزخند رو مخش داشت من و نگا میکرد
تهیونگ: هه چیشد تا الان که خوب داشتی زر میزدی
ا.ت: درسته تا الان داشتم خوب زر میزدم ولی از الان به بعد عالی زر میزنم
و پام و آوردم بالا و کوبیدم به جای حساسش
ا.ت: هه دم و دستگاهت نابود شد؟ حقته مرتیکه لندهور مگه من اسباب بازیه تو عم
یه دفعه از حالت خم شده در اومد و حمله کرد سمتم که پام و آوردم بالا و از پشت رونم اسلحه ام و در اوردم
تقریبا تمام بدنم و دیده بود اما برای من مهم نبود مهم این بود که جرئت میکنه من و ببوسه لمسم کنه
هیج بی ناموسی حق لمس من و نداره
مبهوت داشت نگام میکرد
انگار باور نمیکنه به خاطر یه بوسه روانی بشم
تهیونگ: یعنی تا حالا هیچ پسری لمست نکرده؟
پوزخندی زد و ادامه داد
تهیونگ: اوه باور نمیکنم
دیگه از حدش گزشته بود دویدم سمتش و یه لگد کوبیدم به شکمش که سرفه ای کرد و چند قدم رفت عقب
با چشمایی که مطمئنم قرمز شده بود داد زدم
ا.ت: تو عوضی چطور جرعت میکنی به من انگ هرزگی بزنی؟بدون اجازه بهم دست بزنی؟
اسلحه رو بالا بردم و خواستم شلیک کنم که یه دفعه یکی اسلحه رو از دستم گرفت
برگشتم و به پشتم نگاه کردم که با یه پسر جذاب که خیلی ام هیکلی بود رو به رو شدم
حمایت کنین من واقعا دیگه دارم از نوشتن سرد میشم تو که داری میخونی یه کامنت ام بزار دیگه
۶.۲k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.