تبدیل
تبدیل
پارت۱۸
با بهت به سینه ستبرش ضربه میزدم که کنار بره اما انگار نه انگار
بالاخره کنار کشید و بغلم دراز کشید و محکم بغلم کرد زیر گوشم زمزمه کرد
جونگ کوک : تو تا ابد جات تو بغل منه عزیزم پس بخواب
پسره ی پفیوز شیطونه میگه بزنم با قدرتای خفنم دهنش و سرویس کنما
یدونه با پشت دست زدم تو دهن شیطون و گرفتم خوابیدم
صبح با صدای خانوم لی از خواب بیدار شدم که دیدم جونگ کوک تو حلق منه
ووی ننه این چقدر تو خواب گوگولیههه
همینطور داشتم قربون صدقش میرفتم که وجدان عزیزم یه پس سری ابدار نصارم کرد
وجی جون: تو الان باید بزنی شل و پلش کنی نه اینکه قربون صدقه اش بری
نشم و باز کردم و از وجی جون عذر خواهی کردم
بزور خودم و از حصار دستاش ازاد کردم و با فکر کردن به یه لباس خوشگل وقتی حس کردم تو تنم ظاهر شده چشمام و باز کردم
خب مثل اینکه تو انتخابم عالی بودم
خب یکم شیطنتن که بد نیس نه؟
رفتم نزدیک در و دستم و روی دست گیره گزاشتم بعد با کمک قدرت جدیدم آبی که توی ظرف بغل تخت بود رو با حرکت دست هام آوردم و بالا سر جونگ کوک نگه داشتم
خبب
۱. ۲. ۳
و با یه حرکت آب و ول کردم که ول شد و شپلقق ریخت رو سر و کله ی جونگ کوک
سریع از اتاق خارج شدم و به نعره هاش اهمیتی ندادم
حمایت کنین تا پارت بعد و بزارم
پارت۱۸
با بهت به سینه ستبرش ضربه میزدم که کنار بره اما انگار نه انگار
بالاخره کنار کشید و بغلم دراز کشید و محکم بغلم کرد زیر گوشم زمزمه کرد
جونگ کوک : تو تا ابد جات تو بغل منه عزیزم پس بخواب
پسره ی پفیوز شیطونه میگه بزنم با قدرتای خفنم دهنش و سرویس کنما
یدونه با پشت دست زدم تو دهن شیطون و گرفتم خوابیدم
صبح با صدای خانوم لی از خواب بیدار شدم که دیدم جونگ کوک تو حلق منه
ووی ننه این چقدر تو خواب گوگولیههه
همینطور داشتم قربون صدقش میرفتم که وجدان عزیزم یه پس سری ابدار نصارم کرد
وجی جون: تو الان باید بزنی شل و پلش کنی نه اینکه قربون صدقه اش بری
نشم و باز کردم و از وجی جون عذر خواهی کردم
بزور خودم و از حصار دستاش ازاد کردم و با فکر کردن به یه لباس خوشگل وقتی حس کردم تو تنم ظاهر شده چشمام و باز کردم
خب مثل اینکه تو انتخابم عالی بودم
خب یکم شیطنتن که بد نیس نه؟
رفتم نزدیک در و دستم و روی دست گیره گزاشتم بعد با کمک قدرت جدیدم آبی که توی ظرف بغل تخت بود رو با حرکت دست هام آوردم و بالا سر جونگ کوک نگه داشتم
خبب
۱. ۲. ۳
و با یه حرکت آب و ول کردم که ول شد و شپلقق ریخت رو سر و کله ی جونگ کوک
سریع از اتاق خارج شدم و به نعره هاش اهمیتی ندادم
حمایت کنین تا پارت بعد و بزارم
۷.۰k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.