ا.ت
ا.ت
درزدم وقتی اجازه ی ورود گرفتم وارد شدم
ا.ت: سلام پدر
پدر ا.ت:سلام عزیزم فکراتو کردی؟
ا.ت. بله پدر من نمیخوام!
پدر ا.ت: چی چرا؟
ا.ت پدر شما از من انتظار دارید زن یه مافیا بشم
پدر ا.ت : هر جور راحتی عزیزم
ا.ت: مرسی پدر
ا.ت ویو
از اتاق پدرم زدم بیرون هیعحب روزگازی شده نوچ نوچ بهتر و بخوابم که فردا برم مدرسه
پدر ا.ت ویو
وقتی ا.ت از اتاق رفت بیرون منم زنگ زدم به پدر کوک
پدر ا.ت: سلام
پدر کوک : سلام دخترت چی شد
پدر ا.ت: ا.ت از کوک خوشش نمیاد وهمین الان امد اتاقم وگفت من این ازدواج رو نمیخواد و من دوست ندارم دخترو مو به کاری که دو ست نداره اجبار کنم
پدر کوک: لعنتی خدافظ
ویو پدر کوک
ایییشسش الان باید به کوک بگم
کوک: بله پدر
پدر کوک: پسرم ا.ت جواب منفی داد
کوک: چی چرا
پدرکوو: گفت دوست نداره از دواج کنه
کوک: هوفففففعف خدافظ
خدا فظ
کیوتیا کامنت یادتون نره اون پارت قبل مال این پارت بود
درزدم وقتی اجازه ی ورود گرفتم وارد شدم
ا.ت: سلام پدر
پدر ا.ت:سلام عزیزم فکراتو کردی؟
ا.ت. بله پدر من نمیخوام!
پدر ا.ت: چی چرا؟
ا.ت پدر شما از من انتظار دارید زن یه مافیا بشم
پدر ا.ت : هر جور راحتی عزیزم
ا.ت: مرسی پدر
ا.ت ویو
از اتاق پدرم زدم بیرون هیعحب روزگازی شده نوچ نوچ بهتر و بخوابم که فردا برم مدرسه
پدر ا.ت ویو
وقتی ا.ت از اتاق رفت بیرون منم زنگ زدم به پدر کوک
پدر ا.ت: سلام
پدر کوک : سلام دخترت چی شد
پدر ا.ت: ا.ت از کوک خوشش نمیاد وهمین الان امد اتاقم وگفت من این ازدواج رو نمیخواد و من دوست ندارم دخترو مو به کاری که دو ست نداره اجبار کنم
پدر کوک: لعنتی خدافظ
ویو پدر کوک
ایییشسش الان باید به کوک بگم
کوک: بله پدر
پدر کوک: پسرم ا.ت جواب منفی داد
کوک: چی چرا
پدرکوو: گفت دوست نداره از دواج کنه
کوک: هوفففففعف خدافظ
خدا فظ
کیوتیا کامنت یادتون نره اون پارت قبل مال این پارت بود
۹.۶k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.