قطار میرود

#قطار میرود
#تو میروی
تمام #ایستگاه میرود...

#ریزعلی_خواجوی، همان #دهقان_فداکار سال‌های دور، به ایستگاه آخر رسید...

خـــداحـــافظ قهـــرمان کودکی من..
دیدگاه ها (۱۷)

#بانو! مقدمت مبارکروزی که به قم قدم نهادیقم را شَرَفِ مدینه ...

آخرین #جمعه ی #پاییز؛کمی آرام تر تمام شو..ماهنوز شادی هایمان...

ای باعث لرزیدن قلبم #حرم تو...#دلم_‌گرفته_آقا#خورشید_هشتم#ام...

#آقاےخوبےهامیاݧ ایݧ همہ غوغامیاݧ صحݧ و سرایٺبگو ڪہ مے رسد آی...

پارت دوم: ایستگاهِ بی‌صداساعت نزدیک پنج بود. هلیا هنوز مردد ...

یادم رفته بود یه جایی به نام ویسگون تو بچگی فعالیت میکردم و ...

می‌ترسم، مضطرب‌امو با ان‌که می‌ترسم و مضطربمباز با تو تا اخر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط