پارت
پارت ۱۰
ا.ت:امدم برم بیرون که منو پرت کرد روی خودش
چکار میکنی
شوگا:هیس باتو حالم بهتره
ا.ت:شوگا لباسامو خیس کردی میزاشتی لباسامو عوض میکردم میومدم
چند سال پیش
بابای ا.ت رو با ب.ت نشون میدم مامان ا.ت هم با م.ت
ب.ت:ا.ت تو باید با پسر عموت ازدواج کنی
ا.ت:بابا من اصلا اون رو نمیشناسم تاحالا ندیدمش حتا اسمش رو نمیدونم چرا باید باهاش ازدواج کنم
ب.ت:همین که گفتم یا مثل آدم باهاش ازدواج میکنی یا خودم مجبورت میکنم باهاش ازدواج کنی
ا.ت:اخه
م.ت:همین که گفت بابات مگه نشنیدی
ادمین:ا.ت چند وقت با پسر عموش زندگی میکنه ولی ازدواج نمیکنه که یک روز فرار میکنه و کل شب رو توی خیابون میمونه ک شوگا اونو میبینه میگه بیاد خدمتکار اون بشه و ا.ت هم شروع میکنه و دیگه که اگه از پارت اول خونده باشین میفهمین
پرش به فردا صبح
ا.ت:شوگا میزاری با دوستم نیلو برم بیرون
شوگا:نه
ا.ت:چرا من تا کی میتونم توی خونه بمونم ترو خدا هر کاری بگی برات میکنم
شوگا:گفتم نه بیرون پره گرگه
ا.ت:بخدا حواسم هست ترو خدا
شوگا:باشه
ا.ت:مرسی میره سطحی لبشو میبوسه
شوگا:ولی شرط داره
ا.ت:چه شرطی
شوگا:وقتی امدی خونه شب باهم کار داریم
ا.ت:اممم باشه
عصر میشه ا.ت با نیلو میرن بیرون
نیلو:ا.ت شب شد پاشو بریم
ا.ت:اوف گیر دادی توهم بزار میریم
ویو ا.ت
داشتیم قدم میزدیم که یک ون مشکی پیچید جلومون و چشام سیاهی رفت
ویو شوگا
بردار بردار بردار
مشترک مورد پاسخ گو نمی با...
ایش لعنتی نباید میزاشتم بری
ویو ا.ت
بیدار شدم دیدم روی تخت توی یک اتاق مشکی افتادم
ادمین:پسر عموی ا.ت اونو دزدیده و الان توی عمارت اونه پسر عموی ا.ت رو با+نشون میدم
+بیدار شدی بیبی گرلم
ا.ت:تو دیگه کی هستی
+همونی که یک سال باهاش زندگی کردی و بعد ازش فرار کردی
ا.ت رو با_نشون میدم
_تو تو جیمینی
+اره عشقم من همونم
_چکارم داری چرا منو دزدیدی
+خوب فرار کردی منم پیدات کردم ندزدمت
_خفه شو شوگا منتظرمه باید برم
+نه نه نه تو دیگه هیچ جا نمیری
_ولی م....
+اینو زدم که خفه شی امشب خیلی باهات کار دارم
ا.ت:امدم برم بیرون که منو پرت کرد روی خودش
چکار میکنی
شوگا:هیس باتو حالم بهتره
ا.ت:شوگا لباسامو خیس کردی میزاشتی لباسامو عوض میکردم میومدم
چند سال پیش
بابای ا.ت رو با ب.ت نشون میدم مامان ا.ت هم با م.ت
ب.ت:ا.ت تو باید با پسر عموت ازدواج کنی
ا.ت:بابا من اصلا اون رو نمیشناسم تاحالا ندیدمش حتا اسمش رو نمیدونم چرا باید باهاش ازدواج کنم
ب.ت:همین که گفتم یا مثل آدم باهاش ازدواج میکنی یا خودم مجبورت میکنم باهاش ازدواج کنی
ا.ت:اخه
م.ت:همین که گفت بابات مگه نشنیدی
ادمین:ا.ت چند وقت با پسر عموش زندگی میکنه ولی ازدواج نمیکنه که یک روز فرار میکنه و کل شب رو توی خیابون میمونه ک شوگا اونو میبینه میگه بیاد خدمتکار اون بشه و ا.ت هم شروع میکنه و دیگه که اگه از پارت اول خونده باشین میفهمین
پرش به فردا صبح
ا.ت:شوگا میزاری با دوستم نیلو برم بیرون
شوگا:نه
ا.ت:چرا من تا کی میتونم توی خونه بمونم ترو خدا هر کاری بگی برات میکنم
شوگا:گفتم نه بیرون پره گرگه
ا.ت:بخدا حواسم هست ترو خدا
شوگا:باشه
ا.ت:مرسی میره سطحی لبشو میبوسه
شوگا:ولی شرط داره
ا.ت:چه شرطی
شوگا:وقتی امدی خونه شب باهم کار داریم
ا.ت:اممم باشه
عصر میشه ا.ت با نیلو میرن بیرون
نیلو:ا.ت شب شد پاشو بریم
ا.ت:اوف گیر دادی توهم بزار میریم
ویو ا.ت
داشتیم قدم میزدیم که یک ون مشکی پیچید جلومون و چشام سیاهی رفت
ویو شوگا
بردار بردار بردار
مشترک مورد پاسخ گو نمی با...
ایش لعنتی نباید میزاشتم بری
ویو ا.ت
بیدار شدم دیدم روی تخت توی یک اتاق مشکی افتادم
ادمین:پسر عموی ا.ت اونو دزدیده و الان توی عمارت اونه پسر عموی ا.ت رو با+نشون میدم
+بیدار شدی بیبی گرلم
ا.ت:تو دیگه کی هستی
+همونی که یک سال باهاش زندگی کردی و بعد ازش فرار کردی
ا.ت رو با_نشون میدم
_تو تو جیمینی
+اره عشقم من همونم
_چکارم داری چرا منو دزدیدی
+خوب فرار کردی منم پیدات کردم ندزدمت
_خفه شو شوگا منتظرمه باید برم
+نه نه نه تو دیگه هیچ جا نمیری
_ولی م....
+اینو زدم که خفه شی امشب خیلی باهات کار دارم