یه آرمی با نامجون تو استارباکس تو مادرید اسپانیا حرف زده
یه آرمی با نامجون تو استارباکس تو مادرید اسپانیا حرف زده
من تو مرکز مادرید بودم تا چیزایی بخرم. بعد از اینکه وسایلمو گرفتم، قصد داشتم به استارباکس برم، زیاد به اونجا سر میزنم... قهوه بنوشم و بعد به خونه برگردم. هیچوقت نمیدونستم نامجون تو مادرید یا نزدیک منه. میخوام توضیح بدم با یکی از دوستام صحبت میکردم و حواسم به مردم نبود فقط منتظر نوبتم بودم که متوجه شدم کسی جلوم منتظره، یه زن آسیایی عینک آفتابی زده بود و به عروسک کوکی کیف من نگاه میکرد. با افراد بیشتری بود، پسر قد بلندی که پشتش بهم بود با یه تلنگر برگشت دیدم نامجونه. کیفمو دید لبخند زد و دیدم شروع به نزدیک شدن کرد. فکر میکردم میخواد بگه دنبالش نرم. اما اومد تا با من صحبت کنه، از من پرسید آرمی هستم و چند وقته؟ جوابشو دادم و شروع کردیم به صحبت. ازش پرسیدم اسپانیا چطوره، توصیه کردم دسر تو سن ژینس بخوره، ازش برای همه چیز، برای لحظات فوق العاده تشکر کردم. بهش گفتم خیلی وقتا آهنگای نیلی رو گوش میدم و وقتی گل وحشی رو برای اولین بار دیدم گریه کردم و اون گفت که خیلی هیجان زدهس که موفق شده.
من تو مرکز مادرید بودم تا چیزایی بخرم. بعد از اینکه وسایلمو گرفتم، قصد داشتم به استارباکس برم، زیاد به اونجا سر میزنم... قهوه بنوشم و بعد به خونه برگردم. هیچوقت نمیدونستم نامجون تو مادرید یا نزدیک منه. میخوام توضیح بدم با یکی از دوستام صحبت میکردم و حواسم به مردم نبود فقط منتظر نوبتم بودم که متوجه شدم کسی جلوم منتظره، یه زن آسیایی عینک آفتابی زده بود و به عروسک کوکی کیف من نگاه میکرد. با افراد بیشتری بود، پسر قد بلندی که پشتش بهم بود با یه تلنگر برگشت دیدم نامجونه. کیفمو دید لبخند زد و دیدم شروع به نزدیک شدن کرد. فکر میکردم میخواد بگه دنبالش نرم. اما اومد تا با من صحبت کنه، از من پرسید آرمی هستم و چند وقته؟ جوابشو دادم و شروع کردیم به صحبت. ازش پرسیدم اسپانیا چطوره، توصیه کردم دسر تو سن ژینس بخوره، ازش برای همه چیز، برای لحظات فوق العاده تشکر کردم. بهش گفتم خیلی وقتا آهنگای نیلی رو گوش میدم و وقتی گل وحشی رو برای اولین بار دیدم گریه کردم و اون گفت که خیلی هیجان زدهس که موفق شده.
۱۷.۴k
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.