میدانم گاهی هیچ نقطهای برای پایان رنجها نیست و گیر می

می‌دانم گاهی هیچ‌ نقطه‌ای برای پایان رنج‌ها نیست و گیر می‌کنی میان سطری بلاتکلیف و آماسیده از درد،
می‌دانم گاهی بغض و تردیدِ از بهبود، گلوی امیدواری‌ات را می‌فشارد، می‌دانم گاهی عمیقاً غمگین می‌شوی از اینکه دلخوشی‌ها راه رسیدن به تو را گم کرده‌اند، اما دلزده و نا امید نباش، صبر کن، اوضاع درست می‌شود.

باور کن هیچ سطری بدون نقطه نمی‌ماند، گاهی چند ویرگول و مکث، برای رسیدن به پایان سطر، الزامی‌ست. باید تحمل کنی، باید یادبگیری لابه‌لای پاراگراف‌های درد، بارها مکث کنی، نفس عمیق بکشی و آرام‌تر شوی تا خودت را به پایان دردها برسانی. باید اجازه بدهی درد در همان پاراگراف کوتاه یا بلندی که هست، حق مطلب را ادا کند، حرفش را بزند، درسش را بدهد و صحنه را ترک کند. آن‌وقت پاراگراف بعدی متعلق به توست، همان نقطه و سرِ خط با صدای بلند، همان پاراگراف خالی از درد، همان روزهای خوبی‌ که در انتظارشان بودی.
روزهای خوب، پاداش مکث و صبوری و خویشتن‌داری توست.

پس؛ «ای دل، به سردمهریِ دوران، صبور باش...»

#نرگس_صرافیان_طوفان
دیدگاه ها (۳)

هر کس کاری می‌کند ، هر قدر کوچک ، در معرض خشم کسانی‌ست که کا...

آزادی ام این است کهآنچه که نمی خواهند باشم ؛باشم ...#محمود_د...

به آرامی شروع به مردن می کنی ؛اگر سفر نکنی ،اگر کتاب نخوانی ...

برای شکستن من، زمینم نزنید !من زمین که می خورم، محکم‌تر می‌ش...

🎭می‌دانم گاهی هیچ‌ نقطه‌ای برای پایان رنج‌ها نیست و گیر می‌ک...

عشق مسیر مستقیم نیست یک سال بعد...دست‌هایم را که به هم گره ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط