من به صدای تیک تیک ساعت عادت کرده ام

من به صدای تیک تیک ساعت عادت کرده ام
تمام زمستان صدای باران بود و تابستان هم
با صدای بال پروانه ها و جیرجیرک ظهر ها وقت میگذرانم
صدای آمدنت را هنوز خوب به خاطر دارم
هر وقت می آمدی قبل تو قلبم مرا خبر دار می‌کرد
با عجله جلوی آینه خود را ور انداز میکردم و سمت در میدویدم
هنوز آمدنت را خوب به خاطر دارم
فقط حسرت می‌خورم ای کاش یک بار اجازه می‌دادم خودت با
دسته کلید در را باز کنی
دیگر این شب ها خیلی دلتنگ نمی‌شوم
دلم سالهاست در دوران نقاهت قرار دارد
دکتر ها جوابش کردند اما هنوزم یک گوشه قنبرک زده
و دارد ترانه آمدن تو را با هندزفری گوش می‌کند
فکر می‌کند من نمیدانم با کدام ترانه دارد زار زار بی اشک و بی صدا
گریه میکند
من هم خیلی کاری به کارش ندارم
همین صدای تیک تیک ساعت برای من کافیست
راستش را بخواهی من هنوز سر تا پا گوشم
شاید صدای پایت را بشنوم
این بار در را خودت باز کن
چون یک جسم بی روح که دیگر توانی برای باز کردن در ندارد ........
دیدگاه ها (۶۱)

مانند صدای خش خش پاییزمچندیست که در خودم فرو می ریزممحتاج تب...

پاییز به مهرش می نازدو منبه تویی که ندارمتمیدانیتفاوت من و پ...

الان حست چیه جدا شدین؟+ما جدا نشدیماااا!-پس چی شدین؟+اون فقط...

تو را به رسم خویش دوستت دارم آرام و سربزیر و فروتنچو بیدی مج...

پارت : ۳۶

رمان بغلی من پارت ۷۹ارسلان: براش یه سری چیزا براش فرستادم دی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط