خب خب من اومدم با یه سناریوی کوتاه

خب خب من اومدم با یه سناریوی کوتاه😌
موضوع: با لباس کوتاه به مهمونیِ قهرمامی برید
افراد: باکوگو، شوتو

لیلی: داستان مشترک، بهتون زنگ زده بود و گفته بود ناگهانی به یه مهمونی مهم که همه ی قهرمانا و همسراشون دعوتن، دعوت شدن و باید تو کوتاه ترین زمان ممکن آماده بشین و حدود سه ساعت دیگه میان دنبالتون

STARTOOOO!!!!

❁✲❁ ❁✲❁ ❁✲❁ ❁✲❁ ❁✲❁ ❁✲❁
❁✲❁ ❁✲❁ ❁✲❁ ❁✲❁ ❁✲❁

باکوگو:*اومد و مستقیم رفت تو اتاقی که مخصوص لباساش بود و کت و شلوارش رو پوشید و کرواتش رو برداشت چون بلد نبود ببنده و باید میداد تا تو ببندی، بماند که بلد بود... خب کت و شلوارش رو پوشید و رفت تو پذیرایی *
باکوگو: هوی ا/ت!!!!!
ا/ت: چته؟؟؟ اومدممم!!!*لباس قسمت دوم، لباس قرمزه *
*ا/ت دقیقا مثل عکس کاور دوم لباس پوشیده بود و موهاشم همونطوری بود و یه کفش پاشنه دار مشکی پوشیده بود و یه آرایش قشنگی داشت و خیلی خیلی خوشگل شده بود *
*باکوگو غیرعمدی یه سوت آروم کشید و اما دوباره اخلاق سگیش برگشت اما گونه هاش یکم قرمز شده بود*
باکوگو: قشنگ شدی... اما وایسا یه چی کمه
*باکوگو رفت تو اتاق و یه گردنبند با زنجیر نازک طلایی که یه یاقوت به سرخی رنگ چشماش بود رو برداشت و یه کت پشمی سیاه بلند برداشت و اومد پایین و گردنبند رو برات بست و پشت گردنت رو بوسید و اون کت پشمی رو انداخت روی شونت *
باکوگو: حالا عالی شدی
*بازوشو آورد جلو*
باکوگو: بریم؟
ا/ت: بریم، کارامل کوشولو
*هردو سوار ماشین شدن و راهی مهمونی*

✧*✧*✧*✧*✧*✧*✧*✧*✧*✧*✧*✧*✧*✧*
✧*✧*✧
شوتو:* رفت توی اتاق مخصوص عوض کردن لباساش و یه پیراهن آبی اسمونیی روشننن و یه جلیقه و شلوار مردونه ی سفید پوشید و یه ساعت سفید بست و تو پذیرایی منتظر بود و ا/ت از پله ها پایین اومد با لباس کاور پارت سه و موهاش مرتب تر بود و یه آرایش ملایم داشت*
ا/ت: بریم
*شوتو یه دقیقه با دیدنت نفسش بند اومد و بعد گلوش رو صاف کرد*
شوتو: آره، بریم عزیزم، و اینکه... واقعا زیبا شدی
ا/ت: فکر نمیکنی یکم لباسم بازه؟
شوتو: من محرومت نمیکنم، تو هرچیزی که دوست داری بپوش، من ازت محافظت میکنم، کسی چپ نگاهت کنه بستنی یخیش میکنم، اما من به خاطر نگاهای بیخود مردای بی شخصیت عشقم رو محدود نمیکنم، دلیل نمیشه که چون مردا نگاه میکنن زنا آزاد نباشن، بعدشم، هیچوقت مشکل از لباس نبوده، مشکل از ذهنای کثیف و خرابه مردمه، حالا بریم زندگیم؟
*ا/ت گونه ی شوتو رو بوسید*
ا/ت: عاشقتم، و اینکه... بریم

☆پایان☆

❁✲❁ ❁✲❁ ❁✲❁✧*✧*✧*✧*✧*
لیلی: امیدوارم لذت برده باشید دوستتون دالم
دیدگاه ها (۱۰)

خواهران و برادران، کوزت برگشت🥹💔مامانم جرم داده، ظرف میشورم، ...

یوووووووو گایزبنده برگشته ام 🙄خب خب خب، پارت میزارم و این اد...

مثلث عشقی♡∆☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆پدربزرگ سوزو: با...

ادامه تک پارتی سرو تصمیم گرفتم گشادی رو کنار بذارم و بیام اد...

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط