☆♡پارت: ۵۳♡☆
☆♡پارت: ۵۳♡☆
سویونگ: پس بریم؟
جونگ کوک و جیمین: بریم...
جین: من نمی فهمم اینا این همه انرژیو از کجا میارن...
دوباره رفتن و تا دو ساعت تمام داشتن بازی می کردن...
نامجون: بچه ها بسه دیگه.. بیاین می خوایم بریم!
جونگ کوک: فقط ی دست دیگه هیونگ...
تهیونگ: یااا بیاین بریم دیگه من هم خستم هم گشنهه!
شوگا: منم خستم! یا میاین یا از شام خبری نیست!
جونگ کوک، جیمین و سویونگ: باشه اومدیم!
بالاخره دست از بازی کردن برداشتن و همه سوار ماشین شدن و برگشتن خوابگاه... همه رفتن لباساشونو عوض کردن و غذا سفارش دادن...
نامجون: امشب باید یکم زودتر بخوابیم فردا باید برای اجرا بریم خارج از شهر...
اعضا: باشه...
سویونگ: ساعت ۷ راه میوفتیم؟
نامجون: اره..
صدای زنگ اومد..
جونگ کوک: فکر کنم غذا هارو اوردن..
جیهوپ: چه سریع..
تهیونگ: چه بهتر از گشنگی دارم میمیرم...
جین: منم.. غذا رو بخوریم بریم بخوابیم...
.
.
بعد شام...
همه رفتن اتاقاشون که بخوابن.. سویونگ و جونگ کوک هم تو اتاقشون بودن و کم کم می خواستن بخوابن هرکدوم رو تختشون نشسته بودن...
جونگ کوک: سویونگ...
سویونگ: بله؟
جونگ کوک: خب همونطور که شرط گذاشته بودیم و من بردم ازت ی چیزی می خوام..
سویونگ: چی؟
جونگ کوک: دیگه بهم نگو اوپا...
سویونگ: چرا؟
جونگ کوک: خب چون دوست ندارم.. بعدشم شرط گذاشتیم باید قبول کنی...
سویونگ: باشه.. اما حالا چی صدات کنم؟.. نونا خوبه؟ 😂
جونگ کوک: خیلی بامزه ای😂... همون جونگ کوک صدا کن...
سویونگ: جونگ کوکه خالی که نمیشه... خب پس از این به بعد جونگ کوک شی صدات می کنم.. خوبه؟
جونگ کوک: اره...
سویونگ: خب پس دیگه شب بخیر جونگ کوک شی...
جونگ کوک: شب بخیر...
و هرکدوم رو تختشون دراز کشیدن و سعی کردن بخوابن... یکم گذشت و جونگ کوک بخاطر اینکه خیلی خسته بود سریع خوابش برد... اما سویونگ مثل همیشه خوابش نمی برد... حوصله اشم خیلی سر رفته بود از روی تختش خیلی اروم و بی سر و صدا بلند شد و از اتاق رفت بیرون... از پله ها رفت پایین که دید یکی دیگه ام خوابش نبرده و بیداره...
شبتون رنگی کیوتام خوابای خوب ببینین😉💖
سویونگ: پس بریم؟
جونگ کوک و جیمین: بریم...
جین: من نمی فهمم اینا این همه انرژیو از کجا میارن...
دوباره رفتن و تا دو ساعت تمام داشتن بازی می کردن...
نامجون: بچه ها بسه دیگه.. بیاین می خوایم بریم!
جونگ کوک: فقط ی دست دیگه هیونگ...
تهیونگ: یااا بیاین بریم دیگه من هم خستم هم گشنهه!
شوگا: منم خستم! یا میاین یا از شام خبری نیست!
جونگ کوک، جیمین و سویونگ: باشه اومدیم!
بالاخره دست از بازی کردن برداشتن و همه سوار ماشین شدن و برگشتن خوابگاه... همه رفتن لباساشونو عوض کردن و غذا سفارش دادن...
نامجون: امشب باید یکم زودتر بخوابیم فردا باید برای اجرا بریم خارج از شهر...
اعضا: باشه...
سویونگ: ساعت ۷ راه میوفتیم؟
نامجون: اره..
صدای زنگ اومد..
جونگ کوک: فکر کنم غذا هارو اوردن..
جیهوپ: چه سریع..
تهیونگ: چه بهتر از گشنگی دارم میمیرم...
جین: منم.. غذا رو بخوریم بریم بخوابیم...
.
.
بعد شام...
همه رفتن اتاقاشون که بخوابن.. سویونگ و جونگ کوک هم تو اتاقشون بودن و کم کم می خواستن بخوابن هرکدوم رو تختشون نشسته بودن...
جونگ کوک: سویونگ...
سویونگ: بله؟
جونگ کوک: خب همونطور که شرط گذاشته بودیم و من بردم ازت ی چیزی می خوام..
سویونگ: چی؟
جونگ کوک: دیگه بهم نگو اوپا...
سویونگ: چرا؟
جونگ کوک: خب چون دوست ندارم.. بعدشم شرط گذاشتیم باید قبول کنی...
سویونگ: باشه.. اما حالا چی صدات کنم؟.. نونا خوبه؟ 😂
جونگ کوک: خیلی بامزه ای😂... همون جونگ کوک صدا کن...
سویونگ: جونگ کوکه خالی که نمیشه... خب پس از این به بعد جونگ کوک شی صدات می کنم.. خوبه؟
جونگ کوک: اره...
سویونگ: خب پس دیگه شب بخیر جونگ کوک شی...
جونگ کوک: شب بخیر...
و هرکدوم رو تختشون دراز کشیدن و سعی کردن بخوابن... یکم گذشت و جونگ کوک بخاطر اینکه خیلی خسته بود سریع خوابش برد... اما سویونگ مثل همیشه خوابش نمی برد... حوصله اشم خیلی سر رفته بود از روی تختش خیلی اروم و بی سر و صدا بلند شد و از اتاق رفت بیرون... از پله ها رفت پایین که دید یکی دیگه ام خوابش نبرده و بیداره...
شبتون رنگی کیوتام خوابای خوب ببینین😉💖
۱۶.۹k
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.