قسم پارت 26
قسم پارت 26
یونا:چـ...چی؟چی میگی من و دوستم چرا باید بیایم بمونیم پیش شما؟
یونگی:چون من میگم
یونا:قرار نیس من هرچی تو میگی گوش کنم
یونگی:خفه شو دیگه حال بحث ندارم
یونگی:نامجون برو به پرستار بگو ببین میتونم برم ات و ببینم
نامی:باشه سرمتم تموم شده
...............
نامی:یونگی....بیا میتونی بری ات رو ببینی
یونگی:ا...الان...الان میام
بعد رفتن یونگی:
یونا:هوی
نامی:با منی؟
یونا:اره....میگم....این یاروعه.....دوستت.....کیه ات میشه انقد براش دل میسوزونه و نگرانشه؟اصن اگه ات با کسی بود به منم میگفت پس چرا اون خودشو دوس پسرش جا زده؟
نامی:با این شناختی که من این چند روزه از ات پیدا کردم....اگه ات بفهمه یونگی خودشو دوس پسرش بعرفی کرده یونگیو جر میده*ات گوه میخوره
نامی:تازشم...یونگی دیگه تقریبا روانی ات شده بدجور عاشقشه.....بخاطر همینم انقد نگرانش بود
یونا:واووو خدا ی جیگری مث اینم نصیب ما کنه
نامی:هعی خدا شفا بده
یونا:چی؟
نامی:هـ..هیچی هیچی
یونا:پاشو بریم ببینیم اون چیکار میکنه پیش ات
نامی:اوکی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادمین:رفتن که ببینن یونگی چیکار میکنه که دیدن یونگی داره پیشونی ات رو میبوسه و نوازشش میکنه و اروم اشک میریزه
یونگی:همش...همش تقصیر من بود ات...ات پاشو دیگه ببخشید....ات من اشتباه کردم ات.....ببخشید باشه؟من نباید بحث میکردم من نباید شک میکردم نباید بهت سیلی میزدم ات غلط کردم توروخدا پاشو ات..............ا..ات...ات بهوش اومدی؟....ات...ات منو میبینی؟....جاییت درد نمیکنه؟
ات:کجام من؟یونا کو؟
یونا:نابغه بزار پاشی بعد حال منو بپرس....ببینم چیکار کردی باز؟
ات:یعنی چی؟کاری نکردم
یونا:منم که گوشام درازه عر عر میکنم نفهمیدم نه؟
ات:هومممم دقیقاااااا😂😂
یونا:خفه شو بچه انگار من بازیچه دست اینم عه باز با کی دعوا کردی؟
ات:تو از کجا فهمیدی....ینی چیز....نه...من...من دعوا نکردم اشتباه به گوشت رسیده
یونا:ات!؟
ات:......
یونا:.......
ات:........
یونا:........
ات:اههههه باشه بابا نزدیگه دو هفته پیش یه پسره امد با چاقو بهم حمله کردم منم اومدم جلوشو بگیر چاقوش خورد به دستم که یکی اومد و فراریش داد ولی بعدش رفتم حموم و بعد اومدم دستمو بستم رفتم خوابیدم هیچیمم نشد....تازسم ابن حال من چه ربطی به دعوا و چاقو کشی داره؟همس تقصیر یه خر گاو بزی عه*به شوگا با چشم اشاره میکنه
شوگا:اششششش گفتم که ببخشید دختره ی پررو
یونا:راستی...ببینم....جناب خوناشام....به چه حقی رو ات دست بلند کردی؟....
یونگی:ب ت چ؟
یونا:ترسناک:رو مخ من راه نرو الدنگ یمیامزدهینیمیحدندتزنززپنزنبنپ*سانسور کردم*جواب منو بدهههه
نامی:الان باور کنم دختری به کیوتی تو اینا رو بلده؟
یونا:برای بعضیا که زبون ادم حالیشون نمیشه خشونت لازمه*اشاره به شوگا
یونا:چـ...چی؟چی میگی من و دوستم چرا باید بیایم بمونیم پیش شما؟
یونگی:چون من میگم
یونا:قرار نیس من هرچی تو میگی گوش کنم
یونگی:خفه شو دیگه حال بحث ندارم
یونگی:نامجون برو به پرستار بگو ببین میتونم برم ات و ببینم
نامی:باشه سرمتم تموم شده
...............
نامی:یونگی....بیا میتونی بری ات رو ببینی
یونگی:ا...الان...الان میام
بعد رفتن یونگی:
یونا:هوی
نامی:با منی؟
یونا:اره....میگم....این یاروعه.....دوستت.....کیه ات میشه انقد براش دل میسوزونه و نگرانشه؟اصن اگه ات با کسی بود به منم میگفت پس چرا اون خودشو دوس پسرش جا زده؟
نامی:با این شناختی که من این چند روزه از ات پیدا کردم....اگه ات بفهمه یونگی خودشو دوس پسرش بعرفی کرده یونگیو جر میده*ات گوه میخوره
نامی:تازشم...یونگی دیگه تقریبا روانی ات شده بدجور عاشقشه.....بخاطر همینم انقد نگرانش بود
یونا:واووو خدا ی جیگری مث اینم نصیب ما کنه
نامی:هعی خدا شفا بده
یونا:چی؟
نامی:هـ..هیچی هیچی
یونا:پاشو بریم ببینیم اون چیکار میکنه پیش ات
نامی:اوکی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادمین:رفتن که ببینن یونگی چیکار میکنه که دیدن یونگی داره پیشونی ات رو میبوسه و نوازشش میکنه و اروم اشک میریزه
یونگی:همش...همش تقصیر من بود ات...ات پاشو دیگه ببخشید....ات من اشتباه کردم ات.....ببخشید باشه؟من نباید بحث میکردم من نباید شک میکردم نباید بهت سیلی میزدم ات غلط کردم توروخدا پاشو ات..............ا..ات...ات بهوش اومدی؟....ات...ات منو میبینی؟....جاییت درد نمیکنه؟
ات:کجام من؟یونا کو؟
یونا:نابغه بزار پاشی بعد حال منو بپرس....ببینم چیکار کردی باز؟
ات:یعنی چی؟کاری نکردم
یونا:منم که گوشام درازه عر عر میکنم نفهمیدم نه؟
ات:هومممم دقیقاااااا😂😂
یونا:خفه شو بچه انگار من بازیچه دست اینم عه باز با کی دعوا کردی؟
ات:تو از کجا فهمیدی....ینی چیز....نه...من...من دعوا نکردم اشتباه به گوشت رسیده
یونا:ات!؟
ات:......
یونا:.......
ات:........
یونا:........
ات:اههههه باشه بابا نزدیگه دو هفته پیش یه پسره امد با چاقو بهم حمله کردم منم اومدم جلوشو بگیر چاقوش خورد به دستم که یکی اومد و فراریش داد ولی بعدش رفتم حموم و بعد اومدم دستمو بستم رفتم خوابیدم هیچیمم نشد....تازسم ابن حال من چه ربطی به دعوا و چاقو کشی داره؟همس تقصیر یه خر گاو بزی عه*به شوگا با چشم اشاره میکنه
شوگا:اششششش گفتم که ببخشید دختره ی پررو
یونا:راستی...ببینم....جناب خوناشام....به چه حقی رو ات دست بلند کردی؟....
یونگی:ب ت چ؟
یونا:ترسناک:رو مخ من راه نرو الدنگ یمیامزدهینیمیحدندتزنززپنزنبنپ*سانسور کردم*جواب منو بدهههه
نامی:الان باور کنم دختری به کیوتی تو اینا رو بلده؟
یونا:برای بعضیا که زبون ادم حالیشون نمیشه خشونت لازمه*اشاره به شوگا
۳.۸k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.