عشق مافیایی پارت 1
p.1
نه.. ولم نکن!!
ام .. خب..
جیهوپ..
من عاشق شدم..
عاشق تو ..
*فلش بک به چهار ماه پیش*
_هوی..
_پارک ا.ت!!
×ب..بله رئیس!!
_ماموریت جدید داری !
×باز باید کیو بکشم.. خداا!!
_اینو..!
×کیه؟
_سواد نداری؟ نوشته دیگه
×جانگ هوسوک ملقب به جیهوپ ..!
× 27 سالشه؟این ک جوونه..!
×اهل گوانگجو هم که هست..!
_رع .. امم.. نزدیکه ..
ای بابا ایکبیری چاق باز سیگار روشن کرد://
×اهم اهم ..
×ببخشید.. رئیس .. اهم اهم .. من یکم الرژی دارم..
_:/ خب برو بیرون..
×چشم..!
___
×هوففففففففف مرده بیشعور
_باز چیشده ا.ت؟
×چی میخوای بشه اخه جونگ کوک؟
جونگ کوک دوست صمیمیت بود که از وقتی وارد مافیا شدی بهت کمک میکرد .. تقریبا از موقعی که به دنیا اومدی با اینکه خودش بچه بود ازت مراقبت میکرد..
تو یکی از ماموریت ها مادر و پدرت میمیرن و باعث میشه تنها کست جونگ کوک باشه..
_دوباره دعوا کردی؟
×هوفففف نهههه..
_پس چ میگی
×خب رو مخههههه
_باشه حالا
×بگیرم بزنمت... اه بیخیال اصاااااا --_--
رفتی تو اتاقتو درو کوبوندی
_دررررررددددددددددددد یواشششششششش!!!
درو باز کردی
×تو خفهههههه
&باز این چش شده؟
_نمیدونم بابا
&هوففف مشکلی داریمااااا
_بابا خب تنها دختر گروهه دردونس
&نازکنارنجی
×ببین تووووو یکی دیگه ببند --_-- ____________
ساعت 12:00
در باز شد ، چشم هات رو بستی خودتو زدی به خواب
جونگ کوک اومد تو اتاقت
با بالا پایین شدن تخت فهمیدی رو تخت نشسته
_میدونم بیداری..
جوابی ندادی
_باهات کار دارم دیگه جوابمو بده!!
دوباره جواب ندادی..
حس کردی تخت سبک شد
یواشکی از ازین پتو میخواستی ببینی چه خبره که با روبهرو شدن صورت بزرگ جونگ کوک تو صورتت و گوشی دستت یه جیغی کشیدیو افتادی دنبالش!
در حالی ک میدویدین داد میزدی
_یاااااا جونگکوکاااااااا بدش بهمممم
×باید بفهمم ک بست فرندم دوسپسر داره یا نه؟اگه من ندونم کی میخواد بدونه
_ندارمممممممم
×اینجوری میکنی یعنی داری اگه اینطور نمیکردی یعنی نداشتی!!!
_گوه نخوررر بده به من اون گوشیو ..
یهو نفس نفس زدیو سرفه های بلندی کردی ..
جونگ کوک اولش فک کرد داری شوخی میکنی ولی سریع اومد سمتت ..
×ا.تت!! چت شد یهو؟!
_هیچی فقط بهم اب بده..
(ادمین موچی:من خودم زیادی میدوعم نفس کم میارم خیلی کم یعنی یه جورایی تنگی نفس دارم و دو قدم راه میرم نفسای سردو میتونم حس کنم یعنی در این حد :=/ و خب یکم بدوم دیگه به فاکم دیگه :/)
بعد از خوردن اب و نفس گرفتن کوک بهت گوشیتو داد
و پشمات ریخت چون تاحالا انقدر راحت قبول نکرده بود ک گوشیتو بده یعنی راسما نگرانت شده بود..!
#J-hope
#Fan_fake_BTS
#fan_fake
#Mafia_Lover
#عشق_مافیایی
@Mochi_park
@Yackamoz_carlos
نه.. ولم نکن!!
ام .. خب..
جیهوپ..
من عاشق شدم..
عاشق تو ..
*فلش بک به چهار ماه پیش*
_هوی..
_پارک ا.ت!!
×ب..بله رئیس!!
_ماموریت جدید داری !
×باز باید کیو بکشم.. خداا!!
_اینو..!
×کیه؟
_سواد نداری؟ نوشته دیگه
×جانگ هوسوک ملقب به جیهوپ ..!
× 27 سالشه؟این ک جوونه..!
×اهل گوانگجو هم که هست..!
_رع .. امم.. نزدیکه ..
ای بابا ایکبیری چاق باز سیگار روشن کرد://
×اهم اهم ..
×ببخشید.. رئیس .. اهم اهم .. من یکم الرژی دارم..
_:/ خب برو بیرون..
×چشم..!
___
×هوففففففففف مرده بیشعور
_باز چیشده ا.ت؟
×چی میخوای بشه اخه جونگ کوک؟
جونگ کوک دوست صمیمیت بود که از وقتی وارد مافیا شدی بهت کمک میکرد .. تقریبا از موقعی که به دنیا اومدی با اینکه خودش بچه بود ازت مراقبت میکرد..
تو یکی از ماموریت ها مادر و پدرت میمیرن و باعث میشه تنها کست جونگ کوک باشه..
_دوباره دعوا کردی؟
×هوفففف نهههه..
_پس چ میگی
×خب رو مخههههه
_باشه حالا
×بگیرم بزنمت... اه بیخیال اصاااااا --_--
رفتی تو اتاقتو درو کوبوندی
_دررررررددددددددددددد یواشششششششش!!!
درو باز کردی
×تو خفهههههه
&باز این چش شده؟
_نمیدونم بابا
&هوففف مشکلی داریمااااا
_بابا خب تنها دختر گروهه دردونس
&نازکنارنجی
×ببین تووووو یکی دیگه ببند --_-- ____________
ساعت 12:00
در باز شد ، چشم هات رو بستی خودتو زدی به خواب
جونگ کوک اومد تو اتاقت
با بالا پایین شدن تخت فهمیدی رو تخت نشسته
_میدونم بیداری..
جوابی ندادی
_باهات کار دارم دیگه جوابمو بده!!
دوباره جواب ندادی..
حس کردی تخت سبک شد
یواشکی از ازین پتو میخواستی ببینی چه خبره که با روبهرو شدن صورت بزرگ جونگ کوک تو صورتت و گوشی دستت یه جیغی کشیدیو افتادی دنبالش!
در حالی ک میدویدین داد میزدی
_یاااااا جونگکوکاااااااا بدش بهمممم
×باید بفهمم ک بست فرندم دوسپسر داره یا نه؟اگه من ندونم کی میخواد بدونه
_ندارمممممممم
×اینجوری میکنی یعنی داری اگه اینطور نمیکردی یعنی نداشتی!!!
_گوه نخوررر بده به من اون گوشیو ..
یهو نفس نفس زدیو سرفه های بلندی کردی ..
جونگ کوک اولش فک کرد داری شوخی میکنی ولی سریع اومد سمتت ..
×ا.تت!! چت شد یهو؟!
_هیچی فقط بهم اب بده..
(ادمین موچی:من خودم زیادی میدوعم نفس کم میارم خیلی کم یعنی یه جورایی تنگی نفس دارم و دو قدم راه میرم نفسای سردو میتونم حس کنم یعنی در این حد :=/ و خب یکم بدوم دیگه به فاکم دیگه :/)
بعد از خوردن اب و نفس گرفتن کوک بهت گوشیتو داد
و پشمات ریخت چون تاحالا انقدر راحت قبول نکرده بود ک گوشیتو بده یعنی راسما نگرانت شده بود..!
#J-hope
#Fan_fake_BTS
#fan_fake
#Mafia_Lover
#عشق_مافیایی
@Mochi_park
@Yackamoz_carlos
۲۱.۶k
۰۷ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.