به چشمهایم زل زد و گفت با هم درستش میکنیم

به چشمهایم زل زد و گفت: "با هم درستش می‌کنیم "...
چه لذتی داشت این با هم!
حتی اگر با هم هیچ چیزی هم درست نمی‌شد، حتی اگر تمام سرمایه‌ام بر باد می‌رفت ...
حسی که به واژه‌ی " با هم " داشتم را با هیچ چیزی در این دنیا معاوضه نمی‌کردم.
تنها کسی که وحشت تنهایی را درک کرده باشد، می‌تواند حس من را در آن لحظات درک کند. . .
#فاطمه_نیک_آبادی
#مدل_لباس #مانتو
#جذاب #مد #عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

هیچ وقت آدم ها را با انتظار امتحان نکنید؛انتظار، آدم ها را ع...

اگه آدمی وارد زندگیتون شد و همون آدم قبلی موندین و دوستای نز...

مثل من که نیست می‌شوممثل روزها...مثل فصل‌هامثل آشیانه‌ها مثل...

عیدیعنی آن لحظه ای که نشسته ایدر آغوشم و عطر گردنَت ..کهمعنی...

به چشم‌هایم زل زد و گفت: «با هم درستش می‌کنیم». چه لذتی داشت...

⁷𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 اومدن سر میز نشستن که اصن اون حال ...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط