رز قرمز. p16

ویو ا/ت .
شب اصلا خوابم نمیامد بخاطر اینکه تو راه خوابیده بودم لباسم دو با یه تیشرت بلند عوض کردم یون-کیونگ خابیده بود چراغ ها هم خاموش بودن رفتم سمت حال تا یه مقدار شیر داغ کنم که انگاری جن جلوم سبز شد (حرف دهنتو بفهم زنیکه ) ا/ت : ییونگی بیداری هنوز
یونگی:اره تو هم خوابت نبرد . ا/ت : اره اومدم شیر داغ کنم می خوری ؟ یونگی : اره . چند مین بعد ا/ت : خب داغ شد یونگی : یه سوال ا/ت : جانم. یونگی :واقعا اون حرف که گفتی تا حا لا رل نداشتی واقعی بود . ا/ت : برای چی باید دروغ بگم اصلا از کوک بپرس اون از زمان دستشویی رفتن منم خبر داره .
یونگی :قبولت دارم . ولش کن شیر رو بیار بخوریم . نشستیم و شیر رو اوردم و خوردیم . (فردا صبح )
ویو تهیونگ
خیلی کنجکاو بودم کوک میدونست که من از اینکه نصف حرفو بزارن بمونه تهیونگ: کوک بگو دیگه ترو خدا
کوک : فکر میکنم ا/ت و یونگی با همن اما مطمئن نیستم .
تهیونگ : چی ؟
کوک : همین که شنیدی ولش کن پاشو بریم صبحانه بخوریم .
رفتیم دیدیم که ا/ت و یونگی جلوی تلویزیون خابیدن و انگار داشتن گیم بازی میکردن .
فلش بک به شب
ویو ا/ت بعد ار خوردن شیر یونگی گفت میام ps5 بازی کنیم باشه
فلش بک تمام
تهیونگ: ات ات پاشو
دیدگاه ها (۵)

بعضی وقتا ارمی هایی رو میبینم که باخودم فکر میکنم که اینا مگ...

رز قرمز. p17

چون فقد دو نفر سوال کردن

حااا که حمایت نمیکنین

𝚙𝚊𝚛𝚝7ویو ات سرمو برگردوندم که با صورت درهم ریخته کوک مواجه ش...

نامجون: تو این کتابه نوشته وقتی با پرنسس ازدواج کردی شب اول ...

پارت ۷۰ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط