بخونید
#بخونید
#حرف_دل
وقتی بچه بودم کنار مادرم میخوابیدم و هرشب یک آرزو میکردم...!
مثلاً آرزو میکردم برایم اسباب بازی بخرد؛
میگفت: میخرم به شرط اینکه بخوابی...
یا آرزو میکردم برم بزرگترین شهربازیِ دنیا؛
میگفت: میبرمت به شرط اینکه بخوابی...!
یک شب پرسیدم: اگر بزرگ بشوم به آرزوهایم میرسم؟
گفت: میرسی به شرط اینکه بخوابی...
هر شب با خوشحالی میخوابیدم. اِنقدر خوابیدم که بزرگ شدم و آرزوهایم کوچک شدند!!!...
و شب ها هم برام تاریک تر دیگر آرزویی نداشتم در سن ۱۴ الا ۲۰ سالگی یا هر وقت میخواستم آرزویی کنم چیزی به ذهنم نمیرسید یا رویایی نداشتم همه رویا هام و همه آرزو هام مثل یک قبر دفن شده بودند بدون آنکه کسی بفهمد بدون آنکه فقط دفن کردم در قلبم در ذهنم همه جا
گذشت تا به سنی رسیدم که
دیشب مادرمو خواب دیدم؛
پرسید: هنوز هم شبها قبل از خواب به آرزوهایت فکر میکنی؟
گفتم: شبها نمیخوابم...!!
گفت: مگر چه آرزویی داری؟؟
گفتم: تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم...
گفت: سعی خودم را میکنم به خوابت بیایم به شرط آنکه بخوابی...
تقدیم به تمامی مادران ❤️
#حرف_دل
وقتی بچه بودم کنار مادرم میخوابیدم و هرشب یک آرزو میکردم...!
مثلاً آرزو میکردم برایم اسباب بازی بخرد؛
میگفت: میخرم به شرط اینکه بخوابی...
یا آرزو میکردم برم بزرگترین شهربازیِ دنیا؛
میگفت: میبرمت به شرط اینکه بخوابی...!
یک شب پرسیدم: اگر بزرگ بشوم به آرزوهایم میرسم؟
گفت: میرسی به شرط اینکه بخوابی...
هر شب با خوشحالی میخوابیدم. اِنقدر خوابیدم که بزرگ شدم و آرزوهایم کوچک شدند!!!...
و شب ها هم برام تاریک تر دیگر آرزویی نداشتم در سن ۱۴ الا ۲۰ سالگی یا هر وقت میخواستم آرزویی کنم چیزی به ذهنم نمیرسید یا رویایی نداشتم همه رویا هام و همه آرزو هام مثل یک قبر دفن شده بودند بدون آنکه کسی بفهمد بدون آنکه فقط دفن کردم در قلبم در ذهنم همه جا
گذشت تا به سنی رسیدم که
دیشب مادرمو خواب دیدم؛
پرسید: هنوز هم شبها قبل از خواب به آرزوهایت فکر میکنی؟
گفتم: شبها نمیخوابم...!!
گفت: مگر چه آرزویی داری؟؟
گفتم: تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم...
گفت: سعی خودم را میکنم به خوابت بیایم به شرط آنکه بخوابی...
تقدیم به تمامی مادران ❤️
۲.۹k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰