تمام سهم من از تو
تمام سهم من از تو
مرگ روحی است که به تماشا یش نشسته ام
آه ای عزیز دور از من
تقصیر تو نیست
تقصیر من است که قدّم به خیال تو نمیرسد
من انگار تمام شده ام
و زندگی با خاکسترم بازی میکند
آواره ام
آواره در تو که نیستی
در بادهای سرگردانی
که نسیم عطر تو را بی محابا
از کوچههای من میگذراند
بی آنکه بداند
چقدر روزها تو در من
دیده
شنیده
و خوانده میشوی
تمام جهان تنم بنا شده
بر امواج تو
و پنجرهای رو به تو
که باز نمی شود
تمام سهم من از تو
همین امواجی است که به خاکسترم نشانده
مرگ روحی است که به تماشا یش نشسته ام
آه ای عزیز دور از من
تقصیر تو نیست
تقصیر من است که قدّم به خیال تو نمیرسد
من انگار تمام شده ام
و زندگی با خاکسترم بازی میکند
آواره ام
آواره در تو که نیستی
در بادهای سرگردانی
که نسیم عطر تو را بی محابا
از کوچههای من میگذراند
بی آنکه بداند
چقدر روزها تو در من
دیده
شنیده
و خوانده میشوی
تمام جهان تنم بنا شده
بر امواج تو
و پنجرهای رو به تو
که باز نمی شود
تمام سهم من از تو
همین امواجی است که به خاکسترم نشانده
- ۷۴۶
- ۱۵ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۳۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط