بستهام در خم گیسوی تو امید دراز



بسته‌ام در خم گیسوی تو امید دراز
آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم

ذره خاکم و
در کوی توام جای خوش است
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم

#حافظ
دیدگاه ها (۱)

خبر خـــیر تو از نقـــل حریفان سخت استحفظ ِحالات من و طعنـه ...

نظری به کار من کن که ز دست رفت کارمبه کسم مکن حواله که به جز...

اکنون کجاییای خودِ دیگرِ من؟آیا در این سکوتِ شب،بیداری..؟!#ج...

تکپارتی عاشقتم اِلف کوچولوی من ~ پسره ی احمق با اون خنده های...

دستش رو قلبم بود.هر وقت می فهمید حالم‌ خوش نیست، همین کار رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط