ویو ات

ویو ات
یه صدای آشنایی به گوشم میخورد
که یهو گارسون اومد و نتونستم برگردم و پشتم رو نگاه کنم ببینم کیه

گارسون: بفرمایید
(منو رو بهشون داد)
ات: من لاچه ماچا میخورم همراه با یخ
گارسون: بله حتماً
لانا: من هم همین طور
یونا: آره من هم
گارسون: تا ۱۵ دقیقه ی دیگه حاضره
ات: اکی میتونی بری(سرد خیلی خیلی سرد جوری که نگاهش نکرد)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویو گارسون
داشتم مخش رو میزدم که رفتاری کرد که از دنیا اومدنم پشیمون شدم و زود رفتم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویو جنکوک
داشتم با تهیونگ بحث میکردم که جوری ات با گارسون رفتار کرد که من بجای گارسون شکه شدم و ازش ترسیدم واقعا این دختر خیلی عجیبه البته تعجبی نداره از خانواده کیم هست دیگه اینا خانوادگی با همه سردن بجز اونایی که دوست دارن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویو تهیونگ
داشتم با جنکوک سه ساعت بحث میکردم که چیزی دیدم که دلم برای بحث با جنکوم تنگ شد(منظورش رفتار ات با گارسون هست😂)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.ویو شوگاه
داشتم اون دوتا اسکل رو تماشاه میکردم که خیلی خوابم میومد ولی برام نگاه بحثشون جذاب بود پس هی نگاه میکردم که دیدم اون اسمش چی بود اها اون ات جوری با کارسون سرد رفتار کرد که خوابم پرید(نمیدونم چرا ولی خندم گرفته😂)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یونا: لانا لانا (آروم)
لانا: چیه تعجب کردی من خودم هم تعجب کردم تاحالا این رفتارش رو ندیده بودم(آروم)
#کوکی میگما عاشق بد دختری شدی(دهنش باز مونده بود و ات رو نگاه میکرد)
=داداش من که استاد سرد رفتار کردنم از عمد هم نمیتونم اینجوری
رفتار کنم(دهنش باز باز داره به ات نگاه میکنه)
~من که چند ساله پسر عموشم باز این رفتارش رو ندیدم
کوک: هه چه دختری خوشم اومد باید زن زندگیت اینجوری رفتار کنه(یه نیشخند شیطانی که خوشش اومده)
~زهر مار بیشعور
کوک: آها که گفتی عاشق خواهر منی بزار الان برات میگم
~هه مثلا میخوای چیکار کنی
ات: ببینم دارین درباره رفتار من حرف میزنین واقعا که متسفم براتون به من نمیگین چطور بود خوب بود یا نه
لانا: واقعا که من گفتم الان گارسون داخل خودش دستشویی کرد(با خنده)
یونا: من که هنوز داخل شکم
ات: نه بابا مجسمه نشی(با خنده)