سناریو هنتای از سانزو
سناریو هنتای از سانزو
.
.
سانزو دوست پسر قبلی شم بود و شما یک هفته بود کات کرده بودین دلیلشم این بود که شما سانزو رو دیدید که داره یک دختر دیگه رو میبوسه سریع رفتید خونه و اونو بلاک کردین و بهش گفتین کات میکنیم
شما توی یک بار کار میکردین
یک شب توی بار
شما داشتین کف بار رو تی میکشیدین که یک نفر شما رو از پشت بغل کرد شما فکر کردین. یکی از ادمای مسته رو تون رو برگردوندین دیدین سانزو
سانزو:عجب هنوز تو همین بار کار میکنی
شما:تو اینجا چیکار میکنی
سانزو:مردم برای چی میان اینجا...ولی من اومدم تو رو ببینم
شما:بورو گم شو
سانزو:نه شرمنده من تورو هم میبرم
که شما رو بیهوش کرد و با خودش برد وقتی چشماتون رو باز کردین دیدین لباستون عوض شده ولی روی تخت بودین شما تاحالا خونه سانزو رفته بودین باسه همین فهمیدین خونه سانزو
سانزو:عه بیب بیدار شدی
شما:باهام چیکار کردیییی🤬
سانزو:نه من هنوز کاری نکردم میخواستم بیدار شی بعد
شما:گورتو گم کن لباس خودم کجاست
سانزو:اینم لباس خودته که
شما:این لباس من نیست
سانزو:یاد نیست وقتی مامانت عصبانی بود چون سر درد گرفتی از خونه فرار کردی اومدی پیش من منم این و رفتم باست خریدم
شما:خب هرچی من میخوام برم
سانزو:نه اجازه نداری
شما:گم شو ما دیگه کات کردیم
سانزو:چرا باهام کات کردی مگه چیکار کردم
شما:عجب اون موقع که دختره رو میبوسیدی یادت رفته پس
سانزو:کی؟
شما:روز قبلی که کات کردیم
سانزو:من دیروزش تو بار بودم بعد نمیدونم چی شد وقتی بیدار شدم رو تخت خودم بودم
شما:یعنی مست کرده بودی؟
سانزو:گمونم
شما:واقعا ببخشید سانزو اشتباه کردم
سانزو:فقط به یک شرت میبخشمت
شما:چه شرتی
سانزو:امشبو در اختیار من قرار بدی
شما:چی میگی سانزو
سانزو:همین که گفتم
بعد میاد سمت شما و لباستونو پاره میکنه
.
.
.
.
(ها چیه فکر کردی من نگاه کردم چیکار کردین عه به من چه کار شما دوتا بوده من چرا نگاه کنم)
.
.
خب بعدشم باهم میرین حموم و بعد چند روز متوجه میشید حامله شدین و با دمپایی میوفتید دنبال سانزو و بعد سانزو سریع میاد خاستگاری و قبول میکنن و میگید بعد ازدواج حامله شدین و بعد یک مدت متوجه میشید دوقولو هستن
.
.
پایان
پست بعد عکس بچه ها و عکس شما رو میزارم
.
.
شرمنده بد شد اولین سناریو هنتایم بود که نوشتم
.
.
سانزو دوست پسر قبلی شم بود و شما یک هفته بود کات کرده بودین دلیلشم این بود که شما سانزو رو دیدید که داره یک دختر دیگه رو میبوسه سریع رفتید خونه و اونو بلاک کردین و بهش گفتین کات میکنیم
شما توی یک بار کار میکردین
یک شب توی بار
شما داشتین کف بار رو تی میکشیدین که یک نفر شما رو از پشت بغل کرد شما فکر کردین. یکی از ادمای مسته رو تون رو برگردوندین دیدین سانزو
سانزو:عجب هنوز تو همین بار کار میکنی
شما:تو اینجا چیکار میکنی
سانزو:مردم برای چی میان اینجا...ولی من اومدم تو رو ببینم
شما:بورو گم شو
سانزو:نه شرمنده من تورو هم میبرم
که شما رو بیهوش کرد و با خودش برد وقتی چشماتون رو باز کردین دیدین لباستون عوض شده ولی روی تخت بودین شما تاحالا خونه سانزو رفته بودین باسه همین فهمیدین خونه سانزو
سانزو:عه بیب بیدار شدی
شما:باهام چیکار کردیییی🤬
سانزو:نه من هنوز کاری نکردم میخواستم بیدار شی بعد
شما:گورتو گم کن لباس خودم کجاست
سانزو:اینم لباس خودته که
شما:این لباس من نیست
سانزو:یاد نیست وقتی مامانت عصبانی بود چون سر درد گرفتی از خونه فرار کردی اومدی پیش من منم این و رفتم باست خریدم
شما:خب هرچی من میخوام برم
سانزو:نه اجازه نداری
شما:گم شو ما دیگه کات کردیم
سانزو:چرا باهام کات کردی مگه چیکار کردم
شما:عجب اون موقع که دختره رو میبوسیدی یادت رفته پس
سانزو:کی؟
شما:روز قبلی که کات کردیم
سانزو:من دیروزش تو بار بودم بعد نمیدونم چی شد وقتی بیدار شدم رو تخت خودم بودم
شما:یعنی مست کرده بودی؟
سانزو:گمونم
شما:واقعا ببخشید سانزو اشتباه کردم
سانزو:فقط به یک شرت میبخشمت
شما:چه شرتی
سانزو:امشبو در اختیار من قرار بدی
شما:چی میگی سانزو
سانزو:همین که گفتم
بعد میاد سمت شما و لباستونو پاره میکنه
.
.
.
.
(ها چیه فکر کردی من نگاه کردم چیکار کردین عه به من چه کار شما دوتا بوده من چرا نگاه کنم)
.
.
خب بعدشم باهم میرین حموم و بعد چند روز متوجه میشید حامله شدین و با دمپایی میوفتید دنبال سانزو و بعد سانزو سریع میاد خاستگاری و قبول میکنن و میگید بعد ازدواج حامله شدین و بعد یک مدت متوجه میشید دوقولو هستن
.
.
پایان
پست بعد عکس بچه ها و عکس شما رو میزارم
.
.
شرمنده بد شد اولین سناریو هنتایم بود که نوشتم
۴.۴k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.