وقتی که توبه جهانم پاگذاشتی پارت ۳

(پارت سوم)

رسیدیم
اوف بالاخره
+خوبب بریم پسره رو ببینی
_میزنمتا
+کسیه که پدرو مادرت انتخاب کردن؟
_اوهوم
وارد شدیم پدرو مادر سوگمین نشسته بودن
مادر سوگمین:خوش اومدی دخترم جنی
جنی:ممنونم خانم
_مامان من نمیخوام باکسی که دوسش ندارم ازدواج کنم
پدرسوگمین:ساکت باش اون از یک خانواده ی خوبه پسره خوبیه بااستفاده از شما ماهم شرکت هامون باهم متهد میشه چرا نمیفهمی
جنی:سوگ...م.ین بشین..
سوگمین با اشک رفت بیرون جنی هم همراهش رفت
جنی#
سعی کردم ارومش کنم اما همش گریه میکرد
_پدرو مادرم فقط برای شرکتشون برای خودشون دارن زندکیه منو خراب میگنن
+از کجا میدونی شاید خوشت بیاد ازشو....
_________
فلیکس:پاشو اینو بخور از سرت دربیاد دیونه شدم چرا گذاشتم بری اخه۰
+ولم کن چیکارم داری
_بریم زود باش پدرو مادرت منتظرن
____
پدرو مادر تهیونگ و سوگمین رسیدن
همشون تویک میز نشسته بود
جنی و سوگمین و تهیونگ هم نشسته بود فلیکسم بالاسر تهیونگ وایساده بود که یکدفعه سوتی نده اخه مست بود😜

#جـمیـݪ‌_رائـع_‌روعــہ‌_ابــداع
دیدگاه ها (۹)

وقتی که تو به جهانم پا گذاشتی پارت ۴

وقتی که توب جهانم پا گذاشتی پارت۵

لباسی که جنی تو فیک وقتی که به جهانم پا گذاشتی

وقتی که تو به جهانم پا گذاشتی پارت دوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط