وقتی که توب جهانم پا گذاشتی پارت۵
(پارت پنجم)
سوگمین دخترم برو)
تهیونگ پسرم برو)
فلیکس و جنی هم رو یک صندلی نشستن تو حیاط اونور ترهم تهیونگ و سوگمین بودن.
جنی#
فشنگ معلوم بود که تهیونگ مسته همش میترسیدم یک اتفاق بیوفته هعی میرفتم از گوشه نگاهشون میکردم اقای فلیکسم که بدتر از من بود اون رفته بود پشت درخته کریسمس نزدیک اونا 😶
____
_م من ..چیزه ..چیزی نمیخواید بگید
تهیونگ:چیزی ندارم بهت بگم فقط دوسم نداشته باش چون من حالم ازت بهم میخوره و اینکه بیایی کنارم بد میبینی(😑چقدرم چیزی نگفتی یا)
سوگمین بغض کرده بود و با سرعت از اونجا خارج شد رفت اونجایی که پدرو مادرش بود
گلی که پدرمادرش از طرف تهیونگ داده بودنو پرت کرد :نمیخوام مگه زوره من نمیخوام با این پسره بی ادب باشم
پدرش:ساکت شو
مادر تهیونگ با اخم گفت:هه باز چی شده بهونه نیار
تهیونگ اومدو گفت:این دختر بی ادبو نمیخوام چرا مجبورم میکنید
مادرتهیونگ:پسر عزیزم لطفا بخاطر ما...
جنی#
اینقدر زورم داده بود که نگو نگاه چه مظلوم بازی درمیاره ههه😒میخواستم بالا بیارم سوگمین بیچاره مجبوره بااین پسره ی ایکبیری ازدواج کنه ازدواجی که حتی به میلشونم نیست
#جذاب
سوگمین دخترم برو)
تهیونگ پسرم برو)
فلیکس و جنی هم رو یک صندلی نشستن تو حیاط اونور ترهم تهیونگ و سوگمین بودن.
جنی#
فشنگ معلوم بود که تهیونگ مسته همش میترسیدم یک اتفاق بیوفته هعی میرفتم از گوشه نگاهشون میکردم اقای فلیکسم که بدتر از من بود اون رفته بود پشت درخته کریسمس نزدیک اونا 😶
____
_م من ..چیزه ..چیزی نمیخواید بگید
تهیونگ:چیزی ندارم بهت بگم فقط دوسم نداشته باش چون من حالم ازت بهم میخوره و اینکه بیایی کنارم بد میبینی(😑چقدرم چیزی نگفتی یا)
سوگمین بغض کرده بود و با سرعت از اونجا خارج شد رفت اونجایی که پدرو مادرش بود
گلی که پدرمادرش از طرف تهیونگ داده بودنو پرت کرد :نمیخوام مگه زوره من نمیخوام با این پسره بی ادب باشم
پدرش:ساکت شو
مادر تهیونگ با اخم گفت:هه باز چی شده بهونه نیار
تهیونگ اومدو گفت:این دختر بی ادبو نمیخوام چرا مجبورم میکنید
مادرتهیونگ:پسر عزیزم لطفا بخاطر ما...
جنی#
اینقدر زورم داده بود که نگو نگاه چه مظلوم بازی درمیاره ههه😒میخواستم بالا بیارم سوگمین بیچاره مجبوره بااین پسره ی ایکبیری ازدواج کنه ازدواجی که حتی به میلشونم نیست
#جذاب
۱۰.۳k
۱۵ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.