رمان(عشق پر ماجرا)پارت۷
«دفتر». استاد بوراک:این چه رفتاری بود بچه ها اینجا مدرسست به خودتون بیاید حالا که اینطوره باید تنبیه بشین تا قانون مدرسه رو یاد بگیرین باید سالن ورزشی رو تمیز کنین همین الان زود باشین😤😤😤😤😤😤😤😤😤. ملیسا:یعنی چی من اصلا قبول نمیکنم استاد بوراک نمیشه نه😤😳🥺🤯🤯🤯🤯😡. استاد بوراک:همین که گفتم نزارین کمیته ی انضباطی تشکیل بدم. قدیر:میبینین خانم ملیسا آتاکول ببین به چه روزی انداختیمون....استاد بوراک ببینین من هیچ تقصیری ندارم همش تقصیر این دخترست اون موهامو کشید من چرا باید تنبیه بشم؟. استاد بوراک:بسه بچه ها زود باشین نزارین سالن ورزشی رو تبدیل به کل مدرسه کنم. ملیسا:اوف باشه استاد🫤🫤🫤🫤. «۲ ساعت بعد سالن ورزشی». ملیسا:اوف دگه خسته شدم تموم بشو نیست بقیشو تو تمیز کن😤. قدیر:تو چقدر پرویی دختر😂تو باعث شدی ما به این روز بیوفتیم تازه تلبکارم هستی زوباش بجنب کار زیاد داریم. ملیسا:اصلا من رفتم کمیته ی انضباطی هم تشکیل بدن برام مهم نیست. قدیر:وایسا دختره ی گستاخ. ملیسا:(داشتم میرفتم که یه پسره جلومو گرفت). فرید:.........
۶.۷k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.