سناریو
#سناریو
وقتی از آب به شدت میترسی و شنا بلد نیستی و بهشون نگفتی و میرید دریا و پرتت میکنه تو عمق آب..
جیمین : ا.ت بریم تو اببب
ا.ت : جیمین ...من ...
جیمین : ( آب میپاشه روت )توضیح نده ا.ت ...خودم میدونم...
ا.ت : چی رو؟ از کجا ؟!
جیمین : هیشششش راجع به اینکه چرا بهم نگفتی ...بعدا حرف میزنیم...بریم آب بازی..🌊🌊💙
ته : ( پرتت میکنه تو اب)
ا.ت : اما ...ته ... من...(رفتی زیر آب)
ته : ا.ت شوخی میکنی دیگه ...بیا رو اببب تو میتونی
ا.ت :..(زیر ابی)
ته : ا.ت ؟؟؟؟ ( پرید تو آب و کشیدت بالا )
دختره ی دیوونه چرا بهم نمیگی شنا بلد نیستی ممکن بود غرق شیییی( داد)
ا.ت : (سرفه) ...ببخشید..تهیونگ...
ته : هوووففففف ایراد نداره ولی تکرار نشهههه
ا.ت : اوم
ته : نشنیدم ...بگو چشم (جدی و سرد )
ا.ت : چشم ..
ته : (میخنده) خوبه ... افرین دختر خوب^^
کوک: ( پرتت کرد تو آب بعدش دید نیومدی بالا و یه نگاه سریع با چشم به اطراف انداخت و یه تابلو با نوشته خطر مرگ و شنا ممنوع دید )
کوک : اوه نه ... ا.تتتتت
غریق نجاااتتتت (کسی جواب نداد و نیومد ) پرید تو آب و پیدات کرد و اوردت بالا و انداختت رو ساحل ...
کوک : ا.ت؟ دختره ی احمق ... حالت خوبه؟ ا.ت؟
ا.ت : (سرفه میکنی و آروم چشماتو باز میکنی ) کوک ... چرا پریدی تو آب؟ وقتی ...ممکن بود غرق شی و بمیری
کوک : خیلی احمقی ... اگه قرار بمیرم هم دوست دارم با تو بمیرم ... حرف اضافه نباشه حالا نوبت منه که بپرسم ... چرا بهم نگفتی شنا بلد نیستی ؟
ا.ت : بلدم ... اینجا ... شنا ممنوعه ..
کوک : آها.... باشه ولی اون بخاطر ... اینکه اینجا حیوون هایی مثل کوسه زیاده نه عمق
ا.ت : آها آره آره... صبرکن چیییی
کوک : ا.ت ... نیاز نیست چیزی ازم پنهان کنی چون اگر کنی میتونه به قیمت از دست دادن جونمون باشه( کاملا جدی و سرد ) ... دیگه نبینم هااا( داد)
ا.ت : چشم ..
کوک : بعدا هم راجع به تنبیه ات حرف میزنیم ...
ا.ت : چی
کوک : (خرگوشی میخنده)🫀🐇🐰🐰🐇🐇
مایل به حمایت¿
وقتی از آب به شدت میترسی و شنا بلد نیستی و بهشون نگفتی و میرید دریا و پرتت میکنه تو عمق آب..
جیمین : ا.ت بریم تو اببب
ا.ت : جیمین ...من ...
جیمین : ( آب میپاشه روت )توضیح نده ا.ت ...خودم میدونم...
ا.ت : چی رو؟ از کجا ؟!
جیمین : هیشششش راجع به اینکه چرا بهم نگفتی ...بعدا حرف میزنیم...بریم آب بازی..🌊🌊💙
ته : ( پرتت میکنه تو اب)
ا.ت : اما ...ته ... من...(رفتی زیر آب)
ته : ا.ت شوخی میکنی دیگه ...بیا رو اببب تو میتونی
ا.ت :..(زیر ابی)
ته : ا.ت ؟؟؟؟ ( پرید تو آب و کشیدت بالا )
دختره ی دیوونه چرا بهم نمیگی شنا بلد نیستی ممکن بود غرق شیییی( داد)
ا.ت : (سرفه) ...ببخشید..تهیونگ...
ته : هوووففففف ایراد نداره ولی تکرار نشهههه
ا.ت : اوم
ته : نشنیدم ...بگو چشم (جدی و سرد )
ا.ت : چشم ..
ته : (میخنده) خوبه ... افرین دختر خوب^^
کوک: ( پرتت کرد تو آب بعدش دید نیومدی بالا و یه نگاه سریع با چشم به اطراف انداخت و یه تابلو با نوشته خطر مرگ و شنا ممنوع دید )
کوک : اوه نه ... ا.تتتتت
غریق نجاااتتتت (کسی جواب نداد و نیومد ) پرید تو آب و پیدات کرد و اوردت بالا و انداختت رو ساحل ...
کوک : ا.ت؟ دختره ی احمق ... حالت خوبه؟ ا.ت؟
ا.ت : (سرفه میکنی و آروم چشماتو باز میکنی ) کوک ... چرا پریدی تو آب؟ وقتی ...ممکن بود غرق شی و بمیری
کوک : خیلی احمقی ... اگه قرار بمیرم هم دوست دارم با تو بمیرم ... حرف اضافه نباشه حالا نوبت منه که بپرسم ... چرا بهم نگفتی شنا بلد نیستی ؟
ا.ت : بلدم ... اینجا ... شنا ممنوعه ..
کوک : آها.... باشه ولی اون بخاطر ... اینکه اینجا حیوون هایی مثل کوسه زیاده نه عمق
ا.ت : آها آره آره... صبرکن چیییی
کوک : ا.ت ... نیاز نیست چیزی ازم پنهان کنی چون اگر کنی میتونه به قیمت از دست دادن جونمون باشه( کاملا جدی و سرد ) ... دیگه نبینم هااا( داد)
ا.ت : چشم ..
کوک : بعدا هم راجع به تنبیه ات حرف میزنیم ...
ا.ت : چی
کوک : (خرگوشی میخنده)🫀🐇🐰🐰🐇🐇
مایل به حمایت¿
۶.۴k
۲۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.