باز هم امشب دلم پر می زند سوی نگارم

باز هم امشب دلم پر می زند سوی نگارم
باز هم دارم غزل از حالت زار و نزارم
خواهم امشب در کنارش هم نفس تا وادی عشق
گام بر گامش نهم . دست در دستش گزارم
گویمش آرام جان، روح و روان، ای ماه تابان
سرو قامت، سیم بر، ای گل رخم من بی قرارم
من که شمع محفلت خواهم بسوزم تا بدانی
شد حرامم زندگی ، من بیش از این طاقت ندارم
نازنینن مه جبینم ،پرده بردار اندر این حالت ببینم
نیک بنگر ،دیده ام پر شد زخون چون جوی بارم
مینشینم بر خیالت نیمه شبها منتظر شاید بیایی
لعن و صد نفرین بر این اندیشه بی اختیارم
دیدگاه ها (۱)

گفتی که به احترام دل باران باشباران شدم و به روی گل باریدمگف...

ای کاش! کسی بود که غمخوار دلم بودمانند غزل های خودم، یارِ دل...

آمدم با بوسه بیدارش کنم رویم نشداز هوای #عشــق سرشارش کنم رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط