گفتی که به احترام دل باران باش

گفتی که به احترام دل باران باش
باران شدم و به روی گل باریدم

گفتی که ببوس روی نیلوفر را

از عشق, رو گونه های او بوسیدم

گفتی که ستاره شو دلی روشن کن

من همچو گل ستاره ها تابیدم

گفتی که برای باغ دل پیچک باش

بر یاسمن نگاه تو پیچیدم

گفتی که برای لحظه ای دریا شو

دریا شدم و ترا به ساحل دیدم

گفتی که بیا و لحظه ای مجنون باش

مجنون شدم و زدوریت نالیدم

گفتی که شکوفه کن بفصل پاییز

گل دادم و با ترنمت روییدم

گفتی که بیا و از وفایت بگذر

از لهجه بی وفاییت رنجیدم

گفتم که بهانه ات برایم کافیست

معنای لطیف عشق را فهمیدم
دیدگاه ها (۱)

ای کاش! کسی بود که غمخوار دلم بودمانند غزل های خودم، یارِ دل...

من زمین و آسمان راکهکشان رامن پُل رنگین کمان راآفتاب مهربان ...

باز هم امشب دلم پر می زند سوی نگارمباز هم دارم غزل از حالت ز...

آمدم با بوسه بیدارش کنم رویم نشداز هوای #عشــق سرشارش کنم رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط