•وقتی اتفاقی میوفتی رو اعضا و...•
•وقتی اتفاقی میوفتی رو اعضا و...•
💙 #تی_اکس_تی 💙
بومگیو🐻:
وقتی افتادی روش چند ثانیه همونجوری مونید که بومگیو شروع به صحبت کرد
_عام..جات راحته؟
با این حرفش تازه به خودت اومدی و سریع از روش بلند شدی
&بب..ببخشید
درحالی که به زور داشت جلوی خنده اش رو میگرفت گفت
_عااا نه فقط پرسیدم جات راحته یا نه
لبخند فیکی زدی
&با تشکر از تو راحت بودم
_اها که اینطور..
_خب حالا صب کن منم باید بیوفتم رو تو که ببینم چه حسی داره
همینو گفت که متوجه شدی دوباره شیطونیش گل کرده..در نهایت مجبور شدی کل خوابگاه رو از دستش فرار کنی تا شهیدت نکنه😂
تهیون🐿:
_حالا که از نزدیکتر میبینمت..حتی خیلی زیباتر دیده میشی
با صدایی اروم و ریلکس گفت که سریع از روش بلند شدی
&بب..ببخشیدددد
_نه..نه مشکلی نیست پیش میاد
لبخندی زد و بعد از رفتنت دستش رو روی قلبش گذاشت
_الان از احساساتم کامل مطمعن شدم
_فک کنم..باید زودتر بهش اعتراف کنم..
هیونینگ کای🐧: وقتی روش افتاده بودی در این فاصله ی کم، به وضوح میتونست صدای تپش قلبش که بیشتر و بیشتر میشد رو حس کنه..
وقتی از روش بلند شدی اونم متقابلا بلند شد ولی با گرفتن دستت مانع از رفتنت شد و بعد دستت رو روی قلبش گذاشت
_میبینی؟ تپش قلبمو حس میکنی؟
&چ..چرا اینطوری..شده؟
_همش بخاطر توعه..بخاطر دوست داشتنت!!
هایجین❥~
🦊🐰🐻🐿🐧🦊🐰🐻🐿🐧🦊🐰🐻🐿🐧
#سناریو #توباتو #سناریو_تی_اکس_تی
#یونجون #سوبین #بومگیو #تهیون #هیونینگکای #TXT
#کیپاپ #فیک #فیکشن #Tomorrow_X_Tomorrow #TXT_Fic #Fic #Fic_TXT
💙 #تی_اکس_تی 💙
بومگیو🐻:
وقتی افتادی روش چند ثانیه همونجوری مونید که بومگیو شروع به صحبت کرد
_عام..جات راحته؟
با این حرفش تازه به خودت اومدی و سریع از روش بلند شدی
&بب..ببخشید
درحالی که به زور داشت جلوی خنده اش رو میگرفت گفت
_عااا نه فقط پرسیدم جات راحته یا نه
لبخند فیکی زدی
&با تشکر از تو راحت بودم
_اها که اینطور..
_خب حالا صب کن منم باید بیوفتم رو تو که ببینم چه حسی داره
همینو گفت که متوجه شدی دوباره شیطونیش گل کرده..در نهایت مجبور شدی کل خوابگاه رو از دستش فرار کنی تا شهیدت نکنه😂
تهیون🐿:
_حالا که از نزدیکتر میبینمت..حتی خیلی زیباتر دیده میشی
با صدایی اروم و ریلکس گفت که سریع از روش بلند شدی
&بب..ببخشیدددد
_نه..نه مشکلی نیست پیش میاد
لبخندی زد و بعد از رفتنت دستش رو روی قلبش گذاشت
_الان از احساساتم کامل مطمعن شدم
_فک کنم..باید زودتر بهش اعتراف کنم..
هیونینگ کای🐧: وقتی روش افتاده بودی در این فاصله ی کم، به وضوح میتونست صدای تپش قلبش که بیشتر و بیشتر میشد رو حس کنه..
وقتی از روش بلند شدی اونم متقابلا بلند شد ولی با گرفتن دستت مانع از رفتنت شد و بعد دستت رو روی قلبش گذاشت
_میبینی؟ تپش قلبمو حس میکنی؟
&چ..چرا اینطوری..شده؟
_همش بخاطر توعه..بخاطر دوست داشتنت!!
هایجین❥~
🦊🐰🐻🐿🐧🦊🐰🐻🐿🐧🦊🐰🐻🐿🐧
#سناریو #توباتو #سناریو_تی_اکس_تی
#یونجون #سوبین #بومگیو #تهیون #هیونینگکای #TXT
#کیپاپ #فیک #فیکشن #Tomorrow_X_Tomorrow #TXT_Fic #Fic #Fic_TXT
۱۷.۹k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.