وقتی اتفاقی میوفتی رو اعضا و...•
وقتی اتفاقی میوفتی رو اعضا و...•
💙 #تی_اکس_تی 💙
از اونجایی که خیلی دست و پا چلفتی بودی وقتی داشتی تو هال راه میرفتی پات به فرش گیر کرد و افتادی روی کسی که کنارت وایساده بود.. جوری که چهره هاتون دقیقا روبه روی هم قرار داشت و فاصله ی خیلی کمی باهم داشتید..
یونجون🦊: وقتی افتادی روش، به قدری فاصله صورت هاتون کم شده بود که حتی لب هاتون خیلی سطحی به هم برخورد کرد..
چند ثانیه گذشت تا خودتو پیدا کنی ولی همین که خواستی از روی یونجون بلند شی یونجون دستش رو دور کمرت حلقه کرد
_نمیشه همینجوری بمونی..؟
با این حرفش یکم متعجب شدی ولی طولی نکشید که خودت دست بکار شدی و بوسیدیش
سوبین🐰: داشتی میوفتادی روش که سریع یه دستش رو به عنوان تکیه گاه روی دیوار گذاشت و دست دیگه اش رو دور کمرت حلقه کرد و مانع از افتادنتون شد..با اینحال با این کارش دقیقا روبه روش قرار داشتی و فاصله چهره اتون کم بود..
چند ثانیه ای بهم خیره موندید تا اینکه صدای تهیون اومد
_میگم..شرمنده مزاحم اوقاتتون میشما ولی هیونینک کای دوباره خوابگاه رو اتیش زد
با شنیدن حرفش هر دوتاتون از هم فاصله گرفتید و خجالت زده سرتون رو اطراف تکون دادید
_اهم اهم..عام..هیونینگ کای بازم خراب کاری کرده مثل اینکه
&ا..اره اره بریم ببینیم دوباره چیشده
لبخند محوی زدی و سریع از اونجا دور شدی
هایجین❥~
🦊🐰🐻🐿🐧🦊🐰🐻🐿🐧🦊🐰🐻🐿🐧
#سناریو #توباتو #سناریو_تی_اکس_تی
#یونجون #سوبین #بومگیو #تهیون #هیونینگکای #TXT
#کیپاپ #فیک #فیکشن #Tomorrow_X_Tomorrow #TXT_Fic #Fic #Fic_TXT
💙 #تی_اکس_تی 💙
از اونجایی که خیلی دست و پا چلفتی بودی وقتی داشتی تو هال راه میرفتی پات به فرش گیر کرد و افتادی روی کسی که کنارت وایساده بود.. جوری که چهره هاتون دقیقا روبه روی هم قرار داشت و فاصله ی خیلی کمی باهم داشتید..
یونجون🦊: وقتی افتادی روش، به قدری فاصله صورت هاتون کم شده بود که حتی لب هاتون خیلی سطحی به هم برخورد کرد..
چند ثانیه گذشت تا خودتو پیدا کنی ولی همین که خواستی از روی یونجون بلند شی یونجون دستش رو دور کمرت حلقه کرد
_نمیشه همینجوری بمونی..؟
با این حرفش یکم متعجب شدی ولی طولی نکشید که خودت دست بکار شدی و بوسیدیش
سوبین🐰: داشتی میوفتادی روش که سریع یه دستش رو به عنوان تکیه گاه روی دیوار گذاشت و دست دیگه اش رو دور کمرت حلقه کرد و مانع از افتادنتون شد..با اینحال با این کارش دقیقا روبه روش قرار داشتی و فاصله چهره اتون کم بود..
چند ثانیه ای بهم خیره موندید تا اینکه صدای تهیون اومد
_میگم..شرمنده مزاحم اوقاتتون میشما ولی هیونینک کای دوباره خوابگاه رو اتیش زد
با شنیدن حرفش هر دوتاتون از هم فاصله گرفتید و خجالت زده سرتون رو اطراف تکون دادید
_اهم اهم..عام..هیونینگ کای بازم خراب کاری کرده مثل اینکه
&ا..اره اره بریم ببینیم دوباره چیشده
لبخند محوی زدی و سریع از اونجا دور شدی
هایجین❥~
🦊🐰🐻🐿🐧🦊🐰🐻🐿🐧🦊🐰🐻🐿🐧
#سناریو #توباتو #سناریو_تی_اکس_تی
#یونجون #سوبین #بومگیو #تهیون #هیونینگکای #TXT
#کیپاپ #فیک #فیکشن #Tomorrow_X_Tomorrow #TXT_Fic #Fic #Fic_TXT
۱۸.۱k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.