پشت خرمن های گندم

پشت خرمن های گندم
لای بازوهای بید،
آفتاب زرد کم کم رو نهفت،
بر سر گیسوی گندم زارها،
بوسه ی بدرود تابستان شکفت ،
از تو بود ای چشمه جوشان
تابستان گرم،
گر به هر سو خوشه‌ها جوشید
و خرمن‌ها رسید،
از تو بود از گرمی آغوش تو،
هر گلی خندید و هر برگی دمید،
این همه شهد و شکر
از سینه پر شور توست،
در دل ذرات هستی نور توست،
مستی ما از طلایی خوشه
انگور توست،

راستی بوسه ی تو
بوسه بدرود بود،
بسته شد آغوش تابستان؟
خدایا زود بود . . .!
#فریدون_مشیری #تابستان_تا_درودی_دیگر_بدرود
دیدگاه ها (۱)

خرمالوهای درخت خانهنوید پاییز دارد پاییزی که من دوست دارمپای...

تا به حال طعم بی‌خیالی را چشیده‌ای؟!ملس است و دلچسب!چقدر می‌...

شاهچراغ شیراز ....نشستم این گوشه و باد خنک میخورد تو صورتم و...

پا ڪشیدن مشڪل اسٺـــــــــــاز خاڪِ دامنگیرِ ع‌شقــــــــهر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط