الهی تا به کی دیوانه داری؟
الهی تا به کی دیوانه داری؟
به تا کی چشم و درسوی سواری
چرا این شب نمی گردد به پایان؟
روا تا کی من و یادِ نگاری؟
در و دیوار و دیده هر سه با هم
شده مجنون به گلبانگ بهاری
نشستم بر سرِ کوچه ندیدم
بجز چشم پُر از اشک و غُباری
بیا ایجان نظر بر کوچه ام کن
نشد تا بر سرم یکشب بباری
شده زِ عشقت آتشِ خود
امان از دوری و چشم انتظاری
به تا کی چشم و درسوی سواری
چرا این شب نمی گردد به پایان؟
روا تا کی من و یادِ نگاری؟
در و دیوار و دیده هر سه با هم
شده مجنون به گلبانگ بهاری
نشستم بر سرِ کوچه ندیدم
بجز چشم پُر از اشک و غُباری
بیا ایجان نظر بر کوچه ام کن
نشد تا بر سرم یکشب بباری
شده زِ عشقت آتشِ خود
امان از دوری و چشم انتظاری
۸.۷k
۰۲ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.