چان نیم ساعت تمام با کلافگی به سقف خیره شد. اینجوری خوابش
چان نیم ساعت تمام با کلافگی به سقف خیره شد. اینجوری خوابش نمیبرد. چه
مرگش بود؟
-هی فسقل!
صدا کرد.
بک جواب نداد.
-خوابی؟
بازم جواب نداد.
خودش رو کشید سمتش و روش خم شد. خوابه خواب بود.
چان یه لحظه فقط برای یه لحظه دودل موند و لحظه بعد دستش رو دور کمر بک حلقه کرد و اونو از پشت کشید تو بغلش. بک به راحتی تو بغلش جا شد. انگار ساخته بودنش که چان بغلش کنه. میترسید بچرخونش و صورتش رو ببینه. نمیتونست الان باهاش روبرو شه. انگار اگه میدیدش باید با چیزای دیگه ام روبرو میشد. اروم بینی اش رو بین موهای بک فرو برد و بعد سرش رو پایین اورد .نوک بینی اش کشیده شد به پوست نرم پشت گردن بک. تمام بدنش داغ شد .این بوی لعنتی ای که بک میداد اخر دیوونش میکرد. با بی قراری اهسته بینی اش رو به گردن بک چسبوند و نفس عمیقی کشید. عین احمقا شده بود. حس یه احمق رو هم داشت اما براش مهم نبود. بعد یه هفته نا ارومی الان اروم شده بود.....
___________________________________
fic: Silver And Silk
Writer: Silver Bunny
کاپل : چانبک-کریسهو-کایسو
ژانر: رمنس، جنایی، درام، اسمات
فصل اول:http://s8.picofile.com/file/8295606268/Silver_and_Silk_S1_Full_PDF.pdf.html
فصل دوم:http://s9.picofile.com/file/8302782626/Silver_and_Silk_s2_full_pdf.pdf.html
افتر استوری:http://s9.picofile.com/file/8302791968/AFTER_STORY_SILVER_SILK.pdf.html
به به ببینین با چه فیکی اومدم...معمولا از هر فیک خونی بخواین بهترین فیکای چانبکو معرفی کنه اول از همه اسم سیلور اند سیلک میاره:))) جوری که این فیک قشنگه نمیتونمش و اگه نخوندین به شدت پیشنهادیه✨
مرگش بود؟
-هی فسقل!
صدا کرد.
بک جواب نداد.
-خوابی؟
بازم جواب نداد.
خودش رو کشید سمتش و روش خم شد. خوابه خواب بود.
چان یه لحظه فقط برای یه لحظه دودل موند و لحظه بعد دستش رو دور کمر بک حلقه کرد و اونو از پشت کشید تو بغلش. بک به راحتی تو بغلش جا شد. انگار ساخته بودنش که چان بغلش کنه. میترسید بچرخونش و صورتش رو ببینه. نمیتونست الان باهاش روبرو شه. انگار اگه میدیدش باید با چیزای دیگه ام روبرو میشد. اروم بینی اش رو بین موهای بک فرو برد و بعد سرش رو پایین اورد .نوک بینی اش کشیده شد به پوست نرم پشت گردن بک. تمام بدنش داغ شد .این بوی لعنتی ای که بک میداد اخر دیوونش میکرد. با بی قراری اهسته بینی اش رو به گردن بک چسبوند و نفس عمیقی کشید. عین احمقا شده بود. حس یه احمق رو هم داشت اما براش مهم نبود. بعد یه هفته نا ارومی الان اروم شده بود.....
___________________________________
fic: Silver And Silk
Writer: Silver Bunny
کاپل : چانبک-کریسهو-کایسو
ژانر: رمنس، جنایی، درام، اسمات
فصل اول:http://s8.picofile.com/file/8295606268/Silver_and_Silk_S1_Full_PDF.pdf.html
فصل دوم:http://s9.picofile.com/file/8302782626/Silver_and_Silk_s2_full_pdf.pdf.html
افتر استوری:http://s9.picofile.com/file/8302791968/AFTER_STORY_SILVER_SILK.pdf.html
به به ببینین با چه فیکی اومدم...معمولا از هر فیک خونی بخواین بهترین فیکای چانبکو معرفی کنه اول از همه اسم سیلور اند سیلک میاره:))) جوری که این فیک قشنگه نمیتونمش و اگه نخوندین به شدت پیشنهادیه✨
۶.۱k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.