همیشه کمی دور میایستاد

همیشه کمی دور می‌ایستاد
آنقدر دور که نتوانی در آغوشش بکشی
که انتظار نداشته باشی تو را در آغوش بکشد
اما به اندازه‌ای نزدیک
که مهربانی‌اش را محسوس کند
آنقدر نزدیک که با خودت بگویی:
«معلوم است که دوستم دارد.»
و آنقدر دور که از خودت بپرسی:
«مگر می‌شود دوست داشت و دور ایستاد ؟»
دیدگاه ها (۴)

ویرجینیا وولف در سال ۱۹۳۶ بعد از دو ماه افسردگی و به قول خود...

همیشه آدم می داند که جاهای دیگری هم هست ...ولی می ماند.........

چیزهایی هست که درمان نمی‌شود و سال‌ها خواهد گذشت اما هرگز در...

http://dl.teh-dl.ir/musicesfand95/Amr%20Diab%20-%20We%20Malo...

تکپارتی بهم حسودیت نمیشه ؟ توی حیات ،خلوت دنج و نسبتا کوچیک ...

رمان سونادو پارت۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط