Part

Part⁴⁰

رفت خوراکی اورد و نشستیم فیلم دیدیم.....اصلا نمیتونستم رو فیلم تمرکز کنم همش فکرم درگیر ا/ت بود خیلی خوشمزه بود(استغفرالله)

×جونگ کوکااااا چرا اصن دقت نمیکنی

+هاااا چی عاااا دارم میبینم بیب

×خیله خب

اوف اینم ک تازگیا رو مخ و غر غرو شده حداقل ا/ت اینطوری نبود دم گوشم ور ور نمیکرد بم گیر نمیداد

فیلم تموم شدو رفتیم بخوابیم

×بریم بخوابیم

+هوممم بریم

رفتم رو تختو سرم ب بالش نرسیده خوابم برد

ا/ت ویو

پرش زمانی ب صب

از خواب پاشدم...وای امروز باید کار میکردم

بلند شدم لباسای خدمتکاریمو پوشیدمو رفتم تو اشپزخونه پریدم بغل اجوما

_اجوماااااا دلم برات ی ذره شده بود

@قربونت برم دخترم منم همینطور ببینم حالت خوبه درد ک نداری نه

_نه نه اجوما حالم خوبه نگران نباش

@خیله خب بهت ی کار سبک میدم برو ظرفارو بشور

_باش

داشتم طرفارو میشستم ک چند ش خانوم با کوک اومدن

شرایط پارت بعد

⁸⁰like
⁷⁰coment
دیدگاه ها (۱۹۳)

Part⁴¹چندش خانوم با کوک اومددیدمشون ناراحت شدم ولی سعی کردم ...

Part⁴²بعد ۲۰ مین در اتاقم زده شد...دکتر اومد داخل/سلام ا/ت ح...

بدترین حس جهان...

High:))))

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط